English    Türkçe    فارسی   

5
1123-1147

  • ما از آنجا آمدیم اینجا غریب  ** تو چرا مخصوص باشی ای ادیب 
  • نه شما چون طفل خفته آمدیت  ** بی‌خبر از راه وز منزل بدیت 
  • از منازل خفته بگذشتید و مست  ** بی‌خبر از راه و از بالا و پست  1125
  • ما به بیداری روان گشتیم و خوش  ** از ورای پنج و شش تا پنج و شش 
  • دیده منزلها ز اصل و از اساس  ** چون قلاووز آن خبیر و ره‌شناس 
  • شاه را گفتند اشکنجه‌ش بکن  ** تا نگوید جنس او هیچ این سخن 
  • شاه دیدش بس نزار و بس ضعیف  ** که به یک سیلی بمیرد آن نحیف 
  • کی توان او را فشردن یا زدن  ** که چو شیشه گشته است او را بدن  1130
  • لیک با او گویم از راه خوشی  ** که چرا داری تو لاف سر کشی 
  • که درشتی ناید اینجا هیچ کار  ** هم به نرمی سر کند از غار مار 
  • مردمان را دور کرد از گرد وی  ** شه لطیفی بود و نرمی ورد وی 
  • پس نشاندش باز پرسیدش ز جا  ** که کجا داری معاش و ملتجی 
  • گفت ای شه هستم از دار السلام  ** آمده از ره درین دار الملام  1135
  • نه مرا خانه‌ست و نه یک همنشین  ** خانه کی کردست ماهی در زمین 
  • باز شه از روی لاغش گفت باز  ** که چه خوردی و چه داری چاشت‌ساز 
  • اشتهی داری چه خوردی بامداد  ** که چنین سرمستی و پر لاف و باد 
  • گفت اگر نانم بدی خشک و طری  ** کی کنیمی دعوی پیغامبری 
  • دعوی پیغامبری با این گروه  ** هم‌چنان باشد که دل جستن ز کوه  1140
  • کس ز کوه و سنگ عقل و دل نجست  ** فهم و ضبط نکته‌ی مشکل نجست 
  • هر چه گویی باز گوید که همان  ** می‌کند افسوس چون مستهزیان 
  • از کجا این قوم و پیغام از کجا  ** از جمادی جان کرا باشد رجا 
  • گر تو پیغام زنی آری و زر  ** پیش تو بنهند جمله سیم و سر 
  • که فلان جا شاهدی می‌خواندت  ** عاشق آمد بر تو او می‌داندت  1145
  • ور تو پیغام خدا آری چو شهد  ** که بیا سوی خدا ای نیک‌عهد 
  • از جهان مرگ سوی برگ رو  ** چون بقا ممکن بود فانی مشو