English    Türkçe    فارسی   

5
1177-1201

  • مرد کم گوینده را فکرست زفت  ** قشر گفتن چون فزون شد مغز رفت 
  • پوست افزون بود لاغر بود مغز  ** پوست لاغر شد چو کامل گشت و نغز 
  • بنگر این هر سه ز خامی رسته را  ** جوز را و لوز را و پسته را 
  • هر که او عصیان کند شیطان شود  ** که حسود دولت نیکان شود  1180
  • چونک در عهد خدا کردی وفا  ** از کرم عهدت نگه دارد خدا 
  • از وفای حق تو بسته دیده‌ای  ** اذکروا اذکرکم نشنیده‌ای 
  • گوش نه اوفوا به عهدی گوش‌دار  ** تا که اوفی عهدکم آید ز یار 
  • عهد و قرض ما چه باشد ای حزین  ** هم‌چو دانه‌ی خشک کشتن در زمین 
  • نه زمین را زان فروغ و لمتری  ** نه خداوند زمین را توانگری  1185
  • جز اشارت که ازین می‌بایدم  ** که تو دادی اصل این را از عدم 
  • خوردم و دانه بیاوردم نشان  ** که ازین نعمت به سوی ما کشان 
  • پس دعای خشک هل ای نیک‌بخت  ** که فشاند دانه می‌خواهد درخت 
  • گر نداری دانه ایزد زان دعا  ** بخشدت نخلی که نعم ما سعی 
  • هم‌چو مریم درد بودش دانه نی  ** سبز کرد آن نخل را صاحب‌فنی  1190
  • زانک وافی بود آن خاتون راد  ** بی‌مرادش داد یزدان صد مراد 
  • آن جماعت را که وافی بوده‌اند  ** بر همه اصنافشان افزوده‌اند 
  • گشت دریاها مسخرشان و کوه  ** چار عنصر نیز بنده‌ی آن گروه 
  • این خود اکرامیست از بهر نشان  ** تا ببینند اهل انکار آن عیان 
  • آن کرامتهای پنهانشان که آن  ** در نیاید در حواس و در بیان  1195
  • کار آن دارد خود آن باشد ابد  ** دایما نه منقطع نه مسترد 
  • مناجات 
  • ای دهنده‌ی قوت و تمکین و ثبات  ** خلق را زین بی‌ثباتی ده نجات 
  • اندر آن کاری که ثابت بودنیست  ** قایمی ده نفس را که منثنیست 
  • صبرشان بخش و کفه‌ی میزان گران  ** وا رهانشان از فن صورتگران 
  • وز حسودی بازشان خر ای کریم  ** تا نباشند از حسد دیو رجیم  1200
  • در نعیم فانی مال و جسد  ** چون همی‌سوزند عامه از حسد