English    Türkçe    فارسی   

5
1299-1323

  • چون بسی بگریست خدمت کرد و رفت  ** از پیش آمد مرید خاص تفت 
  • گفت ای گریان چو ابر بی‌خبر  ** بر وفاق گریه‌ی شیخ نظر  1300
  • الله الله الله ای وافی مرید  ** گر چه درتقلید هستی مستفید 
  • تا نگویی دیدم آن شه می‌گریست  ** من چو او بگریستم که آن منکریست 
  • گریه‌ی پر جهل و پر تقلید و ظن  ** نیست هم‌چون گریه‌ی آن متمن 
  • تو قیاس گریه بر گریه مساز  ** هست زین گریه بدان راه دراز 
  • هست آن از بعد سی‌ساله جهاد  ** عقل آنجا هیچ نتواند فتاد  1305
  • هست زان سوی خرد صد مرحله  ** عقل را واقف مدان زان قافله 
  • گریه‌ی او نه از غمست و نه از فرح  ** روح داند گریه‌ی عین الملح 
  • گریه‌ی او خنده‌ی او آن سریست  ** زانچ وهم عقل باشد آن بریست 
  • آب دیده‌ی او چو دیده‌ی او بود  ** دیده‌ی نادیده دیده کی شود 
  • آنچ او بیند نتان کردن مساس  ** نه از قیاس عقل و نه از راه حواس  1310
  • شب گریزد چونک نور آید ز دور  ** پس چه داند ظلمت شب حال نور 
  • پشه بگریزد ز باد با دها  ** پس چه داند پشه ذوق بادها 
  • چون قدیم آید حدث گردد عبث  ** پس کجا داند قدیمی را حدث 
  • بر حدث چون زد قدم دنگش کند  ** چونک کردش نیست هم‌رنگش کند 
  • گر بخواهی تو بیایی صد نظیر  ** لیک من پروا ندارم ای فقیر  1315
  • این الم و حم این حروف  ** چون عصای موسی آمد در وقوف 
  • حرفها ماند بدین حرف از برون  ** لیک باشد در صفات این زبون 
  • هر که گیرد او عصایی ز امتحان  ** کی بود چون آن عصا وقت بیان 
  • عیسویست این دم نه هر باد و دمی  ** که برآید از فرح یا از غمی 
  • این الم است و حم ای پدر  ** آمدست از حضرت مولی البشر  1320
  • هر الف لامی چه می‌ماند بدین  ** گر تو جان داری بدین چشمش مبین 
  • گر چه ترکیبش حروفست ای همام  ** می‌بماند هم به ترکیب عوام 
  • هست ترکیب محمد لحم و پوست  ** گرچه در ترکیب هر تن جنس اوست