English    Türkçe    فارسی   

5
134-158

  • تا نگرید ابر کی خندد چمن  ** تا نگرید طفل کی جوشد لبن 
  • طفل یک روزه همی‌داند طریق  ** که بگریم تا رسد دایه‌ی شفیق  135
  • تو نمی‌دانی که دایه‌ی دایگان  ** کم دهد بی‌گریه شیر او رایگان 
  • گفت فلیبکوا کثیرا گوش دار  ** تا بریزد شیر فضل کردگار 
  • گریه‌ی ابرست و سوز آفتاب  ** استن دنیا همین دو رشته تاب 
  • گر نبودی سوز مهر و اشک ابر  ** کی شدی جسم و عرض زفت و سطبر 
  • کی بدی معمور این هر چار فصل  ** گر نبودی این تف و این گریه اصل  140
  • سوز مهر و گریه‌ی ابر جهان  ** چون همی دارد جهان را خوش‌دهان 
  • آفتاب عقل را در سوز دار  ** چشم را چون ابر اشک‌افروز دار 
  • چشم گریان بایدت چون طفل خرد  ** کم خور آن نان را که نان آب تو برد 
  • تن چو با برگست روز و شب از آن  ** شاخ جان در برگ‌ریزست و خزان 
  • برگ تن بی‌برگی جانست زود  ** این بباید کاستن آن را فزود  145
  • اقرضوا الله قرض ده زین برگ تن  ** تا بروید در عوض در دل چمن 
  • قرض ده کم کن ازین لقمه‌ی تنت  ** تا نماید وجه لا عین رات 
  • تن ز سرگین خویش چون خالی کند  ** پر ز مشک و در اجلالی کند 
  • زین پلیدی بدهد و پاکی برد  ** از یطهرکم تن او بر خورد 
  • دیو می‌ترساندت که هین و هین  ** زین پشیمان گردی و گردی حزین  150
  • گر گدازی زین هوسها تو بدن  ** بس پشیمان و غمین خواهی شدن 
  • این بخور گرمست و داروی مزاج  ** وآن بیاشام از پی نفع و علاج 
  • هم بدین نیت که این تن مرکبست  ** آنچ خو کردست آنش اصوبست 
  • هین مگردان خو که پیش آید خلل  ** در دماغ و دل بزاید صد علل 
  • این چنین تهدیدها آن دیو دون  ** آرد و بر خلق خواند صد فسون  155
  • خویش جالینوس سازد در دوا  ** تا فریبد نفس بیمار ترا 
  • کین ترا سودست از درد و غمی  ** گفت آدم را همین در گندمی 
  • پیش آرد هیهی و هیهات را  ** وز لویشه پیچد او لبهات را