English    Türkçe    فارسی   

5
1342-1366

  • جد را باید که جان بنده بود  ** زانک جد جوینده یابنده بود 
  • چون تفحص کرد از حال اشک  ** دید خفته زیر خر آن نرگسک 
  • از شکاف در بدید آن حال را  ** بس عجب آمد از آن آن زال را 
  • خر همی‌گاید کنیزک را چنان  ** که به عقل و رسم مردان با زنان  1345
  • در حسد شد گفت چون این ممکنست  ** پس نم اولیتر که خر ملک منست 
  • خر مهذب گشته و آموخته  ** خوان نهادست و چراغ افروخته 
  • کرد نادیده و در خانه بکوفت  ** کای کنیزک چند خواهی خانه روفت 
  • از پی روپوش می‌گفت این سخن  ** کای کنیزک آمدم در باز کن 
  • کرد خاموش و کنیزک را نگفت  ** راز را از بهر طمع خود نهفت  1350
  • پس کنیزک جمله آلات فساد  ** کرد پنهان پیش شد در را گشاد 
  • رو ترش کرد و دو دیده پر ز نم  ** لب فرو مالید یعنی صایمم 
  • در کف او نرمه جاروبی که من  ** خانه را می‌روفتم بهر عطن 
  • چونک باع جاروب در را وا گشاد  ** گفت خاتون زیر لب کای اوستاد 
  • رو ترش کردی و جاروبی به کف  ** چیست آن خر برگسسته از علف  1355
  • نیم کاره و خشمگین جنبان ذکر  ** ز انتظار تو دو چشمش سوی در 
  • زیر لب گفت این نهان کرد از کنیز  ** داشتش آن دم چو بی‌جرمان عزیز 
  • بعد از آن گفتش که چادر نه به سر  ** رو فلان خانه ز من پیغام بر 
  • این چنین گو وین چنین کن وآنچنان  ** مختصر کردم من افسانه‌ی زنان 
  • آنچ مقصودست مغز آن بگیر  ** چون براهش کرد آن زال ستیر  1360
  • بود از مستی شهوت شادمان  ** در فرو بست و همی‌گفت آن زمان 
  • یافتم خلوت زنم از شکر بانگ  ** رسته‌ام از چار دانگ و از دو دانگ 
  • از طرب گشته بزان زن هزار  ** در شرار شهوت خر بی‌قرار 
  • چه بزان که آن شهوت او را بز گرفت  ** بز گرفتن گیج را نبود شگفت 
  • میل شهوت کر کند دل را و کور  ** تا نماید خر چو یوسف نار نور  1365
  • ای بسا سرمست نار و نارجو  ** خویشتن را نور مطلق داند او