English    Türkçe    فارسی   

5
162-186

  • نعل او هست آن تردد در دو کار  ** این کنم یا آن کنم هین هوش دار 
  • آن بکن که هست مختار نبی  ** آن مکن که کرد مجنون و صبی 
  • حفت الجنه بچه محفوف گشت  ** بالمکاره که ازو افزود کشت 
  • صد فسون دارد ز حیلت وز دغا  ** که کند در سله گر هست اژدها  165
  • گر بود آب روان بر بنددش  ** ور بود حبر زمان برخنددش 
  • عقل را با عقل یاری یار کن  ** امرهم شوری بخوان و کار کن 
  • نواختن مصطفی علیه‌السلام آن عرب مهمان را و تسکین دادن او را از اضطراب و گریه و نوحه کی بر خود می‌کرد در خجالت و ندامت و آتش نومیدی 
  • این سخن پایان ندارد آن عرب  ** ماند از الطاف آن شه در عجب 
  • خواست دیوانه شدن عقلش رمید  ** دست عقل مصطفی بازش کشید 
  • گفت این سو آ بیامد آنچنان  ** که کسی برخیزد از خواب گران  170
  • گفت این سو آ مکن هین با خود آ  ** که ازین سو هست با تو کارها 
  • آب بر رو زد در آمد در سخن  ** کای شهید حق شهادت عرضه کن 
  • تا گواهی بدهم و بیرون شوم  ** سیرم از هستی در آن هامون شوم 
  • ما درین دهلیز قاضی قضا  ** بهر دعوی الستیم و بلی 
  • که بلی گفتیم و آن را ز امتحان  ** فعل و قول ما شهودست و بیان  175
  • از چه در دهلیز قاضی ای گواه  ** حبس باشی ده شهادت از پگاه 
  • چند در دهلیز قاضی ای گواه‌  ** حبس باشی ده شهادت از بگاه
  • زان بخواندندت بدین‌جا تا که تو  ** آن گواهی بدهی و ناری عتو 
  • از لجاج خویشتن بنشسته‌ای  ** اندرین تنگی کف و لب بسته‌ای 
  • تا بندهی آن گواهی ای شهید  ** تو ازین دهلیز کی خواهی رهید  180
  • یک زمان کارست بگزار و بتاز  ** کار کوته را مکن بر خود دراز 
  • خواه در صد سال خواهی یک زمان  ** این امانت واگزار و وا رهان 
  • بیان آنک نماز و روزه و همه چیزهای برونی گواهیهاست بر نور اندرونی 
  • این نماز و روزه و حج و جهاد  ** هم گواهی دادنست از اعتقاد 
  • این زکات و هدیه و ترک حسد  ** هم گواهی دادنست از سر خود 
  • خوان و مهمانی پی اظهار راست  ** کای مهان ما با شما گشتیم راست  185
  • هدیه‌ها و ارمغان و پیش‌کش  ** شد گواه آنک هستم با تو خوش