English    Türkçe    فارسی   

5
1972-1996

  • دور این خصلت ز فرهنگ ایاز  ** که پدید آید نمازش بی‌نماز 
  • او خروس آسمان بوده ز پیش  ** نعره‌های او همه در وقت خویش 
  • در معنی این کی ارنا الاشیاء کما هی و معنی این کی لو کشف الغطاء ما از ددت یقینا و قوله در هر که تو از دیده‌ی بد می‌نگری از چنبره‌ی وجود خود می‌نگری پایه‌ی کژ کژ افکند سایه 
  • ای خروسان از وی آموزید بانگ  ** بانگ بهر حق کند نه بهر دانگ 
  • صبح کاذب آید و نفریبدش  ** صبح کاذب عالم و نیک و بدش  1975
  • اهل دنیا عقل ناقص داشتند  ** تا که صبح صادقش پنداشتند 
  • صبح کاذب کاروانها را زدست  ** که به بوی روز بیرون آمدست 
  • صبح کاذب خلق را رهبر مباد  ** کو دهد بس کاروانها را به باد 
  • ای شده تو صبح کاذب را رهین  ** صبح صادق را تو کاذب هم مبین 
  • گر نداری از نفاق و بد امان  ** از چه داری بر برادر ظن همان  1980
  • بدگمان باشد همیشه زشت‌کار  ** نامه‌ی خود خواند اندر حق یار 
  • آن خسان که در کژیها مانده‌اند  ** انبیا را ساحر و کژ خوانده‌اند 
  • وآن امیران خسیس قلب‌ساز  ** این گمان بردند بر حجره‌ی ایاز 
  • کو دفینه دارد و گنج اندر آن  ** ز آینه‌ی خود منگر اندر دیگران 
  • شاه می‌دانست خود پاکی او  ** بهر ایشان کرد او آن جست و جو  1985
  • کای امیر آن حجره را بگشای در  ** نیم شب که باشد او زان بی‌خبر 
  • تا پدید آید سگالشهای او  ** بعد از آن بر ماست مالشهای او 
  • مر شما را دادم آن زر و گهر  ** من از آن زرها نخواهم جز خبر 
  • این همی‌گفت و دل او می‌طپید  ** از برای آن ایاز بی ندید 
  • که منم کین بر زبانم می‌رود  ** این جفاگر بشنود او چون شود  1990
  • باز می‌گوید به حق دین او  ** که ازین افزون بود تمکین او 
  • کی به قذف زشت من طیره شود  ** وز غرض وز سر من غافل بود 
  • مبتلی چون دید تاویلات رنج  ** برد بیند کی شود او مات رنج 
  • صاحب تاویل ایاز صابرست  ** کو به بحر عاقبتها ناظرست 
  • هم‌چو یوسف خواب این زندانیان  ** هست تعبیرش به پیش او عیان  1995
  • خواب خود را چون نداند مرد خیر  ** کو بود واقف ز سر خواب غیر