English    Türkçe    فارسی   

5
2078-2102

  • گر خداع بی‌گناهی می‌دهند  ** حایط و عرصه گواهی می‌دهند 
  • باز می‌گشتند سوی شهریار  ** پر ز گرد و روی زرد و شرمسار 
  • بازگشتن نمامان از حجره‌ی ایاز به سوی شاه توبره تهی و خجل هم‌چون بدگمانان در حق انبیا علیهم‌السلام بر وقت ظهور برائت و پاکی ایشان کی یوم تبیض وجوه و تسود وجوه و قوله تری الذین کذبوا علی الله وجوههم مسودة 
  • شاه قاصد گفت هین احوال چیست  ** که بغلتان از زر و همیان تهیست  2080
  • ور نهان کردید دینار و تسو  ** فر شادی در رخ و رخسار کو 
  • گرچه پنهان بیخ هر بیخ آورست  ** برگ سیماهم وجوهم اخضرست 
  • آنچ خورد آن بیخ از زهر و ز قند  ** نک منادی می‌کند شاخ بلند 
  • بیخ اگر بی‌برگ و از مایه تهیست  ** برگهای سبز اندر شاخ چیست 
  • بر زبان بیخ گل مهری نهد  ** شاخ دست و پا گواهی می‌دهد  2085
  • آن امینان جمله در عذر آمدند  ** هم‌چو سایه پیش مه ساجد شدند 
  • عذر آن گرمی و لاف و ما و من  ** پیش شه رفتند با تیغ و کفن 
  • از خجالت جمله انگشتان گزان  ** هر یکی می‌گفت کای شاه جهان 
  • گر بریزی خون حلالستت حلال  ** ور ببخشی هست انعام و نوال 
  • کرده‌ایم آنها که از ما می‌سزید  ** تا چه فرمایی تو ای شاه مجید  2090
  • گر ببخشی جرم ما ای دل‌فروز  ** شب شبیها کرده باشد روز روز 
  • گر ببخشی یافت نومیدی گشاد  ** ورنه صد چون ما فدای شاه باد 
  • گفت شه نه این نواز و این گداز  ** من نخواهم کرد هست آن ایاز 
  • حواله کردن پادشاه قبول و توبه‌ی نمامان و حجره گشایان و سزا دادن ایشان با ایاز کی یعنی این جنایت بر عرض او رفته است 
  • این جنایت بر تن و عرض ویست  ** زخم بر رگهای آن نیکوپیست 
  • گرچه نفس واحدیم از روی جان  ** ظاهرا دورم ازین سود و زیان  2095
  • تهمتی بر بنده شه را عار نیست  ** جز مزید حلم و استظهار نیست 
  • متهم را شاه چون قارون کند  ** بی‌گنه را تو نظر کن چون کند 
  • شاه را غافل مدان از کار کس  ** مانع اظهار آن حلمست و بس 
  • من هنا یشفع به پیش علم او  ** لا ابالی‌وار الا حلم او 
  • آن گنه اول ز حلمش می‌جهد  ** ورنه هیبت آن مجالش کی دهد  2100
  • خونبهای جرم نفس قاتله  ** هست بر حلمش دیت بر عاقله 
  • مست و بی‌خود نفس ما زان حلم بود  ** دیو در مستی کلاه از وی ربود