English    Türkçe    فارسی   

5
2303-2327

  • کس چه می‌داند ز من جز اندکی  ** از هزاران جرم و بد فعلم یکی 
  • من همی دانم و آن ستار من  ** جرمها و زشتی کردار من 
  • اول ابلیسی مرا استاد بود  ** بعد از آن ابلیس پیشم باد بود  2305
  • حق بدید آن جمله را نادیده کرد  ** تا نگردم در فضیحت روی‌زرد 
  • باز رحمت پوستین دوزیم کرد  ** توبه‌ی شیرین چو جان روزیم کرد 
  • هر چه کردم جمله ناکرده گرفت  ** طاعت ناکرده آورده گرفت 
  • هم‌چو سرو و سوسنم آزاد کرد  ** هم‌چو بخت و دولتم دلشاد کرد 
  • نام من در نامه‌ی پاکان نوشت  ** دوزخی بودم ببخشیدم بهشت  2310
  • آه کردم چون رسن شد آه من  ** گشت آویزان رسن در چاه من 
  • آن رسن بگرفتم و بیرون شدم  ** شاد و زفت و فربه و گلگون شدم 
  • در بن چاهی همی‌بودم زبون  ** در همه عالم نمی‌گنجم کنون 
  • آفرینها بر تو بادا ای خدا  ** ناگهان کردی مرا از غم جدا 
  • گر سر هر موی من یابد زبان  ** شکرهای تو نیاید در بیان  2315
  • می‌زنم نعره درین روضه و عیون  ** خلق را یا لیت قومی یعلمون 
  • باز خواندن شه‌زاده نصوح را از بهر دلاکی بعد از استحکام توبه و قبول توبه و بهانه کردن او و دفع گفتن 
  • بعد از آن آمد کسی کز مرحمت  ** دختر سلطان ما می‌خواندت 
  • دختر شاهت همی‌خواند بیا  ** تا سرش شویی کنون ای پارسا 
  • جز تو دلاکی نمی‌خواهد دلش  ** که بمالد یا بشوید با گلش 
  • گفت رو رو دست من بی‌کار شد  ** وین نصوح تو کنون بیمار شد  2320
  • رو کسی دیگر بجو اشتاب و تفت  ** که مرا والله دست از کار رفت 
  • با دل خود گفت کز حد رفت جرم  ** از دل من کی رود آن ترس و گرم 
  • من بمردم یک ره و باز آمدم  ** من چشیدم تلخی مرگ و عدم 
  • توبه‌ای کردم حقیقت با خدا  ** نشکنم تا جان شدن از تن جدا 
  • بعد آن محنت کرا بار دگر  ** پا رود سوی خطر الا که خر  2325
  • حکایت در بیان آنک کسی توبه کند و پشیمان شود و باز آن پشیمانیها را فراموش کند و آزموده را باز آزماید در خسارت ابد افتد چون توبه‌ی او را ثباتی و قوتی و حلاوتی و قبولی مدد نرسد چون درخت بی‌بیخ هر روز زردتر و خشک‌تر نعوذ بالله 
  • گازری بود و مر او را یک خری  ** پشت ریش اشکم تهی و لاغری 
  • در میان سنگ لاخ بی‌گیاه  ** روز تا شب بی‌نوا و بی‌پناه