English    Türkçe    فارسی   

5
241-265

  • این گواه فعل و قول از وی بجو  ** کو به دریا نیست واصل هم‌چو جو 
  • در بیان آنک نور خود از اندرون شخص منور بی‌آنک فعلی و قولی بیان کند گواهی دهد بر نور وی در بیان آنک آن‌نور خود را از اندرون سر عارف ظاهر کند بر خلقان بی‌فعل عارف و بی‌قول عارف افزون از آنک به قول و فعل او ظاهر شود چنانک آفتاب بلند شود بانگ خروس و اعلام مذن و علامات دیگر حاجت نیاید 
  • لیک نور سالکی کز حد گذشت  ** نور او پر شد بیابانها و دشت 
  • شاهدی‌اش فارغ آمد از شهود  ** وز تکلفها و جانبازی و جود 
  • نور آن گوهر چو بیرون تافتست  ** زین تسلسها فراغت یافتست 
  • پس مجو از وی گواه فعل و گفت  ** که ازو هر دو جهان چون گل شکفت  245
  • این گواهی چیست اظهار نهان  ** خواه قول و خواه فعل و غیر آن 
  • که عرض اظهار سر جوهرست  ** وصف باقی وین عرض بر معبرست 
  • این نشان زر نماند بر محک  ** زر بماند نیک نام و بی ز شک 
  • این صلات و این جهاد و این صیام  ** هم نماند جان بماند نیک‌نام 
  • جان چنین افعال و اقوالی نمود  ** بر محک امر جوهر را بسود  250
  • که اعتقادم راستست اینک گواه  ** لیک هست اندر گواهان اشتباه 
  • تزکیه باید گواهان را بدان  ** تزکیش صدقی که موقوفی بدان 
  • حفظ لفظ اندر گواه قولیست  ** حفظ عهد اندر گواه فعلیست 
  • گر گواه قول کژ گوید ردست  ** ور گواه فعل کژ پوید ردست 
  • قول و فعل بی‌تناقض بایدت  ** تا قبول اندر زمان بیش آیدت  255
  • سعیکم شتی تناقض اندرید  ** روز می‌دوزید شب بر می‌درید 
  • پس گواهی با تناقض کی شنود  ** یا مگر حلمی کند از لطف خود 
  • فعل و قول اظهار سرست و ضمیر  ** هر دو پیدا می‌کند سر ستیر 
  • چون گواهت تزکیه شد شد قبول  ** ورنه محبوس است اندر مول مول 
  • تا تو بستیزی ستیزند ای حرون  ** فانتظرهم انهم منتظرون  260
  • عرضه کردن مصطفی علیه‌السلام شهادت را بر مهمان خویش 
  • این سخن پایان ندارد مصطفی  ** عرضه کرد ایمان و پذرفت آن فتی 
  • آن شهادت را که فرخ بوده است  ** بندهای بسته را بگشوده است 
  • گشت مؤمن گفت او را مصطفی  ** که امشبان هم باش تو مهمان ما 
  • گفت والله تا ابد ضیف توم  ** هر کجا باشم بهر جا که روم 
  • زنده کرده و معتق و دربان تو  ** این جهان و آن جهان بر خوان تو  265