English    Türkçe    فارسی   

5
2620-2644

  • گفت رو رو هین ز پیشم ای عدو  ** تا نبینم روی تو ای زشت‌رو  2620
  • آن خدایی که ترا بدبخت کرد  ** روی زشتت را کریه و سخت کرد 
  • با کدامین روی می‌آیی به من  ** این چنین سغری ندارد کرگدن 
  • رفته‌ای در خون جانم آشکار  ** که ترا من ره‌برم تا مرغزار 
  • تا بدیدم روی عزرائیل را  ** باز آوردی فن و تسویل را 
  • گرچه من ننگ خرانم یا خرم  ** جانورم جان دارم این را کی خرم  2625
  • آنچ من دیدم ز هول بی‌امان  ** طفل دیدی پیر گشتی در زمان 
  • بی‌دل و جان از نهیب آن شکوه  ** سرنگون خود را در افکندم ز کوه 
  • بسته شد پایم در آن دم از نهیب  ** چون بدیدم آن عذاب بی‌حجاب 
  • عهد کردم با خدا کای ذوالمنن  ** برگشا زین بستگی تو پای من 
  • تا ننوشم وسوسه‌ی کس بعد ازین  ** عهد کردم نذر کردم ای معین  2630
  • حق گشاده کرد آن دم پای من  ** زان دعا و زاری و ایمای من 
  • ورنه اندر من رسیدی شیر نر  ** چون بدی در زیر پنجه‌ی شیر خر 
  • باز بفرستادت آن شیر عرین  ** سوی من از مکر ای بس القرین 
  • حق ذات پاک الله الصمد  ** که بود به مار بد از یار بد 
  • مار بد جانی ستاند از سلیم  ** یار بد آرد سوی نار مقیم  2635
  • از قرین بی‌قول و گفت و گوی او  ** خو بدزدد دل نهان از خوی او 
  • چونک او افکند بر تو سایه را  ** دزدد آن بی‌مایه از تو مایه را 
  • عقل تو گر اژدهایی گشت مست  ** یار بد او را زمرد دان که هست 
  • دیده‌ی عقلت بدو بیرون جهد  ** طعن اوت اندر کف طاعون نهد 
  • جواب گفتن روبه خر را 
  • گفت روبه صاف ما را درد نیست  ** لیک تخییلات وهمی خورد نیست  2640
  • این همه وهم توست ای ساده‌دل  ** ورنه بر تو نه غشی دارم نه غل 
  • از خیال زشت خود منگر به من  ** بر محبان از چه داری س ظن 
  • ظن نیکو بر بر اخوان صفا  ** گرچه آید ظاهرا زیشان جفا 
  • این خیال و وهم بد چون شد پدید  ** صد هزاران یار را از هم برید