English    Türkçe    فارسی   

5
2719-2743

  • عاشق آن لیلی کور و کبود  ** ملک عالم پیش او یک تره بود 
  • پیش او یکسان شده بد خاک و زر  ** زر چه باشد که نبد جان را خطر  2720
  • شیر و گرگ و دد ازو واقف شده  ** هم‌چو خویشان گرد او گرد آمده 
  • کین شدست از خوی حیوان پاک پاک  ** پر ز عشق و لحم و شحمش زهرناک 
  • زهر دد باشد شکرریز خرد  ** زانک نیک نیک باشد ضد بد 
  • لحم عاشق را نیارد خورد دد  ** عشق معروفست پیش نیک و بد 
  • ور خورد خود فی‌المثل دام و ددش  ** گوشت عاشق زهر گردد بکشدش  2725
  • هر چه جز عشقست شد ماکول عشق  ** دو جهان یک دانه پیش نول عشق 
  • دانه‌ای مر مرغ را هرگز خورد  ** کاهدان مر اسپ را هرگز چرد 
  • بندگی کن تا شوی عاشق لعل  ** بندگی کسبیست آید در عمل 
  • بنده آزادی طمع دارد ز جد  ** عاشق آزادی نخواهد تا ابد 
  • بنده دایم خلعت و ادرارجوست  ** خلعت عاشق همه دیدار دوست  2730
  • در نگنجد عشق در گفت و شنید  ** عشق دریاییست قعرش ناپدید 
  • قطره‌های بحر را نتوان شمرد  ** هفت دریا پیش آن بحرست خرد 
  • این سخن پایان ندارد ای فلان  ** باز رو در قصه‌ی شیخ زمان 
  • در معنی لولاک لما خلقت الافلاک 
  • شد چنین شیخی گدای کو به کو  ** عشق آمد لاابالی اتقوا 
  • عشق جوشد بحر را مانند دیگ  ** عشق ساید کوه را مانند ریگ  2735
  • عشق‌بشکافد فلک را صد شکاف  ** عشق لرزاند زمین را از گزاف 
  • با محمد بود عشق پاک جفت  ** بهر عشق او را خدا لولاک گفت 
  • منتهی در عشق چون او بود فرد  ** پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد 
  • گر نبودی بهر عشق پاک را  ** کی وجودی دادمی افلاک را 
  • من بدان افراشتم چرخ سنی  ** تا علو عشق را فهمی کنی  2740
  • منفعتهای دیگر آید ز چرخ  ** آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ 
  • خاک را من خوار کردم یک سری  ** تا ز خواری عاشقان بویی بری 
  • خاک را دادیم سبزی و نوی  ** تا ز تبدیل فقیر آگه شوی