English    Türkçe    فارسی   

5
2813-2837

  • پس ترا باطن مصفا ناشده  ** خانه پر از دیو و نسناس و دده 
  • ای خری ز استیزه ماند در خری  ** کی ز ارواح مسیحی بو بری 
  • کی شناسی گر خیالی سر کند  ** کز کدامین مکمنی سر بر کند  2815
  • چون خیالی می‌شود در زهد تن  ** تا خیالات از درونه روفتن 
  • غالب شدن مکر روبه بر استعصام خر 
  • خر بسی کوشید و او را دفع گفت  ** لیک جوع الکلب با خر بود جفت 
  • غالب آمد حرص و صبرش بد ضعیف  ** بس گلوها که برد عشق رغیف 
  • زان رسولی کش حقایق داد دست  ** کاد فقر ان یکن کفر آمدست 
  • گشته بود آن خر مجاعت را اسیر  ** گفت اگر مکرست یک ره مرده گیر  2820
  • زین عذاب جوع باری وا رهم  ** گر حیات اینست من مرده بهم 
  • گر خر اول توبه و سوگند خورد  ** عاقبت هم از خری خبطی بکرد 
  • حرص کور و احمق و نادان کند  ** مرگ را بر احمقان آسان کند 
  • نیست آسان مرگ بر جان خران  ** که ندارند آب جان جاودان 
  • چون ندارد جان جاوید او شقیست  ** جرات او بر اجل از احمقیست  2825
  • جهد کن تا جان مخلد گردد  ** تا به روز مرگ برگی باشدت 
  • اعتمادش نیز بر رازق نبود  ** که بر افشاند برو از غیب جود 
  • تاکنونش فضل بی‌روزی نداشت  ** گرچه گه‌گه بر تنش جوعی گماشت 
  • گر نباشد جوع صد رنج دگر  ** از پی هیضه بر آرد از تو سر 
  • رنج جوع اولی بود خود زان علل  ** هم به لطف و هم به خفت هم عمل  2830
  • رنج جوع از رنجها پاکیزه‌تر  ** خاصه در جوعست صد نفع و هنر 
  • در بیان فضیلت احتما و جوع 
  • جوع خود سلطان داروهاست هین  ** جوع در جان نه چنین خوارش مبین 
  • جمله ناخوش از مجاعت خوش شدست  ** جمله خوشها بی‌مجاعتها ردست 
  • مثل 
  • آن یکی می‌خورد نان فخفره  ** گفت سایل چون بدین استت شره 
  • گفت جوع از صبر چون دوتا شود  ** نان جو در پیش من حلوا شود  2835
  • پس توانم که همه حلوا خورم  ** چون کنم صبری صبورم لاجرم 
  • خود نباشد جوع هر کس را زبون  ** کین علف‌زاریست ز اندازه برون