English    Türkçe    فارسی   

5
3028-3052

  • که بگفتم کین چنین کن یا چنان  ** چون نکردید ای موات و عاجزان 
  • عقل کی حکمی کند بر چوب و سنگ  ** عقل کی چنگی زند بر نقش چنگ 
  • کای غلام بسته دست اشکسته‌پا  ** نیزه برگیر و بیا سوی وغا  3030
  • خالقی که اختر و گردون کند  ** امر و نهی جاهلانه چون کند 
  • احتمال عجز از حق راندی  ** جاهل و گیج و سفیهش خواندی 
  • عجز نبود از قدر ور گر بود  ** جاهلی از عاجزی بدتر بود 
  • ترک می‌گوید قنق را از کرم  ** بی‌سگ و بی‌دلق آ سوی درم 
  • وز فلان سوی اندر آ هین با ادب  ** تا سگم بندد ز تو دندان و لب  3035
  • تو به عکس آن کنی بر در روی  ** لاجرم از زخم سگ خسته شوی 
  • آن‌چنان رو که غلامان رفته‌اند  ** تا سگش گردد حلیم و مهرمند 
  • تو سگی با خود بری یا روبهی  ** سگ بشورد از بن هر خرگهی 
  • غیر حق را گر نباشد اختیار  ** خشم چون می‌آیدت بر جرم‌دار 
  • چون همی‌خایی تو دندان بر عدو  ** چون همی بینی گناه و جرم ازو  3040
  • گر ز سقف خانه چوبی بشکند  ** بر تو افتد سخت مجروحت کند 
  • هیچ خشمی آیدت بر چوب سقف  ** هیچ اندر کین او باشی تو وقف 
  • که چرا بر من زد و دستم شکست  ** او عدو و خصم جان من بدست 
  • کودکان خرد را چون می‌زنی  ** چون بزرگان را منزه می‌کنی 
  • آنک دزدد مال تو گویی بگیر  ** دست و پایش را ببر سازش اسیر  3045
  • وآنک قصد عورت تو می‌کند  ** صد هزاران خشم از تو می‌دمد 
  • گر بیاید سیل و رخت تو برد  ** هیچ با سیل آورد کینی خرد 
  • ور بیامد باد و دستارت ربود  ** کی ترا با باد دل خشمی نمود 
  • خشم در تو شد بیان اختیار  ** تا نگویی جبریانه اعتذار 
  • گر شتربان اشتری را می‌زند  ** آن شتر قصد زننده می‌کند  3050
  • خشم اشتر نیست با آن چوب او  ** پس ز مختاری شتر بردست بو 
  • هم‌چنین سگ گر برو سنگی زنی  ** بر تو آرد حمله گردد منثنی