English    Türkçe    فارسی   

5
3070-3094

  • ورنه چون بگزیده‌ای آن پیشه را  ** از میان پیشه‌ها ای کدخدا  3070
  • چونک آید نوبت نفس و هوا  ** بیست مرده اختیار آید ترا 
  • چون برد یک حبه از تو یار سود  ** اختیار جنگ در جانت گشود 
  • چون بیاید نوبت شکر نعم  ** اختیارت نیست وز سنگی تو کم 
  • دوزخت را عذر این باشد یقین  ** که اندرین سوزش مرا معذور بین 
  • کس بدین حجت چو معذورت نداشت  ** وز کف جلاد این دورت نداشت  3075
  • پس بدین داور جهان منظوم شد  ** حال آن عالم همت معلوم شد 
  • حکایت هم در جواب جبری و اثبات اختیار و صحت امر و نهی و بیان آنک عذر جبری در هیچ ملتی و در هیچ دینی مقبول نیست و موجب خلاص نیست از سزای آن کار کی کرده است چنانک خلاص نیافت ابلیس جبری بدان کی گفت بما اغویتنی والقلیل یدل علی الکثیر 
  • آن یکی می‌رفت بالای درخت  ** می‌فشاند آن میوه را دزدانه سخت 
  • صاحب باغ آمد و گفت ای دنی  ** از خدا شرمیت کو چه می‌کنی 
  • گفت از باغ خدا بنده‌ی خدا  ** گر خورد خرما که حق کردش عطا 
  • عامیانه چه ملامت می‌کنی  ** بخل بر خوان خداوند غنی  3080
  • گفت ای ایبک بیاور آن رسن  ** تا بگویم من جواب بوالحسن 
  • پس ببستش سخت آن دم بر درخت  ** می‌زد او بر پشت و ساقش چوب سخت 
  • گفت آخر از خدا شرمی بدار  ** می‌کشی این بی‌گنه را زار زار 
  • گفت از چوب خدا این بنده‌اش  ** می‌زند بر پشت دیگر بنده خوش 
  • چوب حق و پشت و پهلو آن او  ** من غلام و آلت فرمان او  3085
  • گفت توبه کردم از جبر ای عیار  ** اختیارست اختیارست اختیار 
  • اختیارات اختیارش هست کرد  ** اختیارش چون سواری زیر گرد 
  • اختیارش اختیار ما کند  ** امر شد بر اختیاری مستند 
  • حاکمی بر صورت بی‌اختیار  ** هست هر مخلوق را در اقتدار 
  • تا کشد بی‌اختیاری صید را  ** تا برد بگرفته گوش او زید را  3090
  • لیک بی هیچ آلتی صنع صمد  ** اختیارش را کمند او کند 
  • اختیارش زید را قدیش کند  ** بی‌سگ و بی‌دام حق صیدش کند 
  • آن دروگر حاکم چوبی بود  ** وآن مصور حاکم خوبی بود 
  • هست آهنگر بر آهن قیمی  ** هست بنا هم بر آلت حاکمی