English    Türkçe    فارسی   

5
3270-3294

  • که بوقت زندگی هرگز چنان  ** روی ننهادست بر پور چو جان  3270
  • از عزا چون چند روزی بگذرد  ** آتش آن عشق او ساکن شود 
  • عشق بر مرده نباشد پایدار  ** عشق را بر حی جان‌افزای دار 
  • بعد از آن زان گور خود خواب آیدش  ** از جمادی هم جمادی زایدش 
  • زانک عشق افسون خود بربود و رفت  ** ماند خاکستر چو آتش رفت تفت 
  • آنچ بیند آن جوان در آینه  ** پیر اندر خشت می‌بیند همه  3275
  • پیر عشق تست نه ریش سپید  ** دستگیر صد هزاران ناامید 
  • عشق صورتها بسازد در فراق  ** نامصور سر کند وقت تلاق 
  • که منم آن اصل اصل هوش و مست  ** بر صور آن حسن عکس ما بدست 
  • پرده‌ها را این زمان برداشتم  ** حسن را بی‌واسطه بفراشتم 
  • زانک بس با عکس من در بافتی  ** قوت تجرید ذاتم یافتی  3280
  • چون ازین سو جذبه‌ی من شد روان  ** او کشش را می‌نبیند در میان 
  • مغفرت می‌خواهد از جرم و خطا  ** از پس آن پرده از لطف خدا 
  • چون ز سنگی چشمه‌ای جاری شود  ** سنگ اندر چشمه متواری شود 
  • کس نخواهد بعد از آن او را حجر  ** زانک جاری شد از آن سنگ آن گهر 
  • کاسه‌ها دان این صور را واندرو  ** آنچ حق ریزد بدان گیرد علو  3285
  • گفتن خویشاوندان مجنون را کی حسن لیلی باندازه‌ایست چندان نیست ازو نغزتر در شهر ما بسیارست یکی و دو و ده بر تو عرضه کنیم اختیار کن ما را و خود را وا رهان و جواب گفتن مجنون ایشان را 
  • ابلهان گفتند مجنون را ز جهل  ** حسن لیلی نیست چندان هست سهل 
  • بهتر از وی صد هزاران دلربا  ** هست هم‌چون ماه اندر شهر ما 
  • گفت صورت کوزه است و حسن می  ** می خدایم می‌دهد از نقش وی 
  • مر شما را سرکه داد از کوزه‌اش  ** تا نباشد عشق اوتان گوش کش 
  • از یکی کوزه دهد زهر و عسل  ** هر یکی را دست حق عز و جل  3290
  • کوزه می‌بینی ولیکن آب شراب  ** روی ننماید به چشم ناصواب 
  • قاصرات الطرف باشد ذوق جان  ** جز به خصم خود بنماید نشان 
  • قاصرات الطرف آمد آن مدام  ** وین حجاب ظرفها هم‌چون خیام 
  • هست دریا خیمه‌ای در وی حیات  ** بط را لیکن کلاغان را ممات