English    Türkçe    فارسی   

5
3289-3313

  • مر شما را سرکه داد از کوزه‌اش  ** تا نباشد عشق اوتان گوش کش 
  • از یکی کوزه دهد زهر و عسل  ** هر یکی را دست حق عز و جل  3290
  • کوزه می‌بینی ولیکن آب شراب  ** روی ننماید به چشم ناصواب 
  • قاصرات الطرف باشد ذوق جان  ** جز به خصم خود بنماید نشان 
  • قاصرات الطرف آمد آن مدام  ** وین حجاب ظرفها هم‌چون خیام 
  • هست دریا خیمه‌ای در وی حیات  ** بط را لیکن کلاغان را ممات 
  • زهر باشد مار را هم قوت و برگ  ** غیر او را زهر او دردست و مرگ  3295
  • صورت هر نعمتی و محنتی  ** هست این را دوزخ آن را جنتی 
  • پس همه اجسام و اشیا تبصرون  ** واندرو قوتست و سم لاتبصرون 
  • هست هر جسمی چو کاسه و کوزه‌ای  ** اندرو هم قوت و هم دلسوزه‌ای 
  • کاسه پیدا اندرو پنهان رغد  ** طاعمش داند کزان چه می‌خورد 
  • صورت یوسف چو جامی بود خوب  ** زان پدر می‌خورد صد باده‌ی طروب  3300
  • باز اخوان را از آن زهراب بود  ** کان دریشان خشم و کینه می‌فزود 
  • باز از وی مر زلیخا را سکر  ** می‌کشید از عشق افیونی دگر 
  • غیر آنچ بود مر یعقوب را  ** بود از یوسف غذا آن خوب را 
  • گونه‌گونه شربت و کوزه یکی  ** تا نماند در می غیبت شکی 
  • باده از غیبست و کوزه زین جهان  ** کوزه پیدا باده در وی بس نهان  3305
  • بس نهان از دیده‌ی نامحرمان  ** لیک بر محرم هویدا و عیان 
  • یا الهی سکرت ابصارنا  ** فاعف عنا اثقلت اوزارنا 
  • یا خفیا قد ملات الخافقین  ** قد علوت فوق نور المشرقین 
  • انت سر کاشف اسرارنا  ** انت فجر مفجر انهارنا 
  • یا خفی الذات محسوس العطا  ** انت کالماء و نحن کالرحا  3310
  • انت کالریح و نحن کالغبار  ** تختفی الریح و غبراها جهار 
  • تو بهاری ما چو باغ سبز خوش  ** او نهان و آشکارا بخششش 
  • تو چو جانی ما مثال دست و پا  ** قبض و بسط دست از جان شد روا