English    Türkçe    فارسی   

5
3302-3326

  • باز از وی مر زلیخا را سکر  ** می‌کشید از عشق افیونی دگر 
  • غیر آنچ بود مر یعقوب را  ** بود از یوسف غذا آن خوب را 
  • گونه‌گونه شربت و کوزه یکی  ** تا نماند در می غیبت شکی 
  • باده از غیبست و کوزه زین جهان  ** کوزه پیدا باده در وی بس نهان  3305
  • بس نهان از دیده‌ی نامحرمان  ** لیک بر محرم هویدا و عیان 
  • یا الهی سکرت ابصارنا  ** فاعف عنا اثقلت اوزارنا 
  • یا خفیا قد ملات الخافقین  ** قد علوت فوق نور المشرقین 
  • انت سر کاشف اسرارنا  ** انت فجر مفجر انهارنا 
  • یا خفی الذات محسوس العطا  ** انت کالماء و نحن کالرحا  3310
  • انت کالریح و نحن کالغبار  ** تختفی الریح و غبراها جهار 
  • تو بهاری ما چو باغ سبز خوش  ** او نهان و آشکارا بخششش 
  • تو چو جانی ما مثال دست و پا  ** قبض و بسط دست از جان شد روا 
  • تو چو عقلی ما مثال این زبان  ** این زبان از عقل دارد این بیان 
  • تو مثال شادی و ما خنده‌ایم  ** که نتیجه‌ی شادی فرخنده‌ایم  3315
  • جنبش ما هر دمی خود اشهدست  ** که گواه ذوالجلال سرمدست 
  • گردش سنگ آسیا در اضطراب  ** اشهد آمد بر وجود جوی آب 
  • ای برون از وهم و قال و قیل من  ** خاک بر فرق من و تمثیل من 
  • بنده نشکیبد ز تصویر خوشت  ** هر دمت گوید که جانم مفرشت 
  • هم‌چو آن چوپان که می‌گفت ای خدا  ** پیش چوپان و محب خود بیا  3320
  • تا شپش جویم من از پیراهنت  ** چارقت دوزم ببوسم دامنت 
  • کس نبودش در هوا و عشق جفت  ** لیک قاصر بود از تسبیح و گفت 
  • عشق او خرگاه بر گردون زده  ** جان سگ خرگاه آن چوپان شده 
  • چونک بحر عشق یزدان جوش زد  ** بر دل او زد ترا بر گوش زد 
  • حکایت جوحی کی چادر پوشید و در وعظ میان زنان نشست و حرکتی کرد زنی او را بشناخت کی مردست نعره‌ای زد 
  • واعظی بد بس گزیده در بیان  ** زیر منبر جمع مردان و زنان  3325
  • رفت جوحی چادر و روبند ساخت  ** در میان آن زنان شد ناشناخت