English    Türkçe    فارسی   

5
3432-3456

  • آب گشتی بی‌عروق و بی‌گره  ** ز آب داود هوا کردی زره 
  • پس شدی درمان جان هر درخت  ** هر درختی از قدومش نیک‌بخت 
  • آن یخی بفسرده در خود مانده  ** لا مساسی با درختان خوانده 
  • لیس یالف لیس یلف جسمه  ** لیس الا شح نفس قسمه  3435
  • نیست ضایع زو شود تازه جگر  ** لیک نبود پیک و سلطان خضر 
  • ای ایاز استاره‌ی تو بس بلند  ** نیست هر برجی عبورش را پسند 
  • هر وفا را کی پسندد همتت  ** هر صفا را کی گزیند صفوتت 
  • حکایت آن امیر کی غلام را گفت کی می بیار غلام رفت و سبوی می آورد در راه زاهدی بود امر معروف کرد زد سنگی و سبو را بشکست امیر بشنید و قصد گوشمال زاهد کرد و این قصد در عهد دین عیسی بود علیه‌السلام کی هنوز می حرام نشده بود ولیکن زاهد تقزیزی می‌کرد و از تنعم منع می‌کرد 
  • بود امیری خوش دلی می‌باره‌ای  ** کهف هر مخمور و هر بیچاره‌ای 
  • مشفقی مسکین‌نوازی عادلی  ** جوهری زربخششی دریادلی  3440
  • شاه مردان و امیرالمومنین  ** راه‌بان و رازدان و دوست‌بین 
  • دور عیسی بود و ایام مسیح  ** خلق دلدار و کم‌آزار و ملیح 
  • آمدش مهمان بناگاهان شبی  ** هم امیری جنس او خوش‌مذهبی 
  • باده می‌بایستشان در نظم حال  ** باده بود آن وقت ماذون و حلال 
  • باده‌شان کم بود و گفتا ای غلام  ** رو سبو پر کن به ما آور مدام  3445
  • از فلان راهب که دارد خمر خاص  ** تا ز خاص و عام یابد جان خلاص 
  • جرعه‌ای زان جام راهب آن کند  ** که هزاران جره و خمدان کند 
  • اندر آن می مایه‌ی پنهانی است  ** آنچنان که اندر عبا سلطانی است 
  • تو بدلق پاره‌پاره کم نگر  ** که سیه کردند از بیرون زر 
  • از برای چشم بد مردود شد  ** وز برون آن لعل دودآلود شد  3450
  • گنج و گوهر کی میان خانه‌هاست  ** گنجها پیوسته در ویرانه‌هاست 
  • گنج آدم چون بویران بد دفین  ** گشت طینش چشم‌بند آن لعین 
  • او نظر می‌کرد در طین سست سست  ** جان همی‌گفتش که طینم سد تست 
  • دو سبو بستد غلام و خوش دوید  ** در زمان در دیر رهبانان رسید 
  • زر بداد و باده‌ی چون زر خرید  ** سنگ داد و در عوض گوهر خرید  3455
  • باده‌ای که آن بر سر شاهان جهد  ** تاج زر بر تارک ساقی نهد