English    Türkçe    فارسی   

5
3522-3546

  • یا نبود آن کار او را خود گهر  ** یا نیامد وقت پاداش از قدر 
  • یا که بود آن سعی چون سعی جهود  ** یا جزا وابسته‌ی میقات بود 
  • مر ورا درد و مصیبت این بس است  ** که درین وادی پر خون بی‌کس است 
  • چشم پر درد و نشسته او به کنج  ** رو ترش کرده فرو افکنده لنج  3525
  • نه یکی کحال کو را غم خورد  ** نیش عقلی که به کحلی پی برد 
  • اجتهادی می‌کند با حزر و ظن  ** کار در بوکست تا نیکو شدن 
  • زان رهش دورست تا دیدار دوست  ** کو نجوید سر رئیسیش آرزوست 
  • ساعتی او با خدا اندر عتاب  ** که نصیبم رنج آمد زین حساب 
  • ساعتی با بخت خود اندر جدال  ** که همه پران و ما ببریده بال  3530
  • هر که محبوس است اندر بو و رنگ  ** گرچه در زهدست باشد خوش تنگ 
  • تا برون ناید ازین ننگین مناخ  ** کی شود خویش خوش و صدرش فراخ 
  • زاهدان را در خلا پیش از گشاد  ** کارد و استره نشاید هیچ داد 
  • کز ضجر خود را بدراند شکم  ** غصه‌ی آن بی‌مرادیها و غم 
  • قصد انداختن مصطفی علیه‌السلام خود را از کوه حری از وحشت دیر نمودن جبرئیل علیه‌السلام خود را به وی و پیدا شدن جبرئیل به وی کی مینداز کی ترا دولتها در پیش است 
  • مصطفی را هجر چون بفراختی  ** خویش را از کوه می‌انداختی  3535
  • تا بگفتی جبرئیلش هین مکن  ** که ترا بس دولتست از امر کن 
  • مصطفی ساکن شدی ز انداختن  ** باز هجران آوریدی تاختن 
  • باز خود را سرنگون از کوه او  ** می‌فکندی از غم و اندوه او 
  • باز خود پیدا شدی آن جبرئیل  ** که مکن این ای تو شاه بی‌بدیل 
  • هم‌چنین می‌بود تا کشف حجاب  ** تا بیابید آن گهر را او ز جیب  3540
  • بهر هر محنت چو خود را می‌کشند  ** اصل محنتهاست این چونش کشند 
  • از فدایی مردمان را حیرتیست  ** هر یکی از ما فدای سیرتیست 
  • ای خنک آنک فدا کردست تن  ** بهر آن کارزد فدای آن شدن 
  • هر یکی چونک فدایی فنیست  ** کاندر آن ره صرف عمر و کشتنیست 
  • کشتنی اندر غروبی یا شروق  ** که نه شایق ماند آنگه نه مشوق  3545
  • باری این مقبل فدای این فنست  ** کاندرو صد زندگی در کشتنست