English    Türkçe    فارسی   

5
3840-3864

  • هر نواحی منجنیقی از نبرد  ** هم‌چو کوه قاف او بر کار کرد  3840
  • زخم تیر و سنگهای منجنیق  ** تیغها در گرد چون برق از بریق 
  • هفته‌ای کرد این چنین خون‌ریز گرم  ** برج سنگین سست شد چون موم نرم 
  • شاه موصل دید پیگار مهول  ** پس فرستاد از درون پیشش رسول 
  • که چه می‌خواهی ز خون مؤمنان  ** کشته می‌گردند زین حرب گران 
  • گر مرادت ملک شهر موصلست  ** بی‌چنین خون‌ریز اینت حاصلست  3845
  • من روم بیرون شهر اینک در آ  ** تا نگیرد خون مظلومان ترا 
  • ور مرادت مال و زر و گوهرست  ** این ز ملک شهر خود آسان‌ترست 
  • ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خون‌ریز مسلمانان بیشتر نشود 
  • چون رسول آمد به پیش پهلوان  ** داد کاغذ اندرو نقش و نشان 
  • بنگر اندر کاغذ این را طالبم  ** هین بده ورنه کنون من غالبم 
  • چون رسول آمد بگفت آن شاه نر  ** صورتی کم گیر زود این را ببر  3850
  • من نیم در عهد ایمان بت‌پرست  ** بت بر آن بت‌پرست اولیترست 
  • چونک آوردش رسول آن پهلوان  ** گشت عاشق بر جمالش آن زمان 
  • عشق بحری آسمان بر وی کفی  ** چون زلیخا در هوای یوسفی 
  • دور گردونها ز موج عشق دان  ** گر نبودی عشق بفسردی جهان 
  • کی جمادی محو گشتی در نبات  ** کی فدای روح گشتی نامیات  3855
  • روح کی گشتی فدای آن دمی  ** کز نسیمش حامله شد مریمی 
  • هر یکی بر جا ترنجیدی چو یخ  ** کی بدی پران و جویان چون ملخ 
  • ذره ذره عاشقان آن کمال  ** می‌شتابد در علو هم‌چون نهال 
  • سبح لله هست اشتابشان  ** تنقیه‌ی تن می‌کنند از بهر جان 
  • پهلوان چه را چو ره پنداشته  ** شوره‌اش خوش آمده حب کاشته  3860
  • چون خیالی دید آن خفته به خواب  ** جفت شد با آن و از وی رفت آب 
  • چون برفت آن خواب و شد بیدار زود  ** دید که آن لعبت به بیداری نبود 
  • گفت بر هیچ آب خود بردم دریغ  ** عشوه‌ی آن عشوه‌ده خوردم دریغ 
  • پهلوان تن بد آن مردی نداشت  ** تخم مردی در چنان ریگی بکاشت