English    Türkçe    فارسی   

5
3876-3900

  • آتش عشقش فروزان آن چنان  ** که نداند او زمین از آسمان 
  • قصد آن مه کرد اندر خیمه او  ** عقل کو و از خلیفه خوف کو 
  • چون زند شهوت درین وادی دهل  ** چیست عقل تو فجل ابن الفجل 
  • صد خلیفه گشته کمتر از مگس  ** پیش چشم آتشینش آن نفس 
  • چون برون انداخت شلوار و نشست  ** در میان پای زن آن زن‌پرست  3880
  • چون ذکر سوی مقر می‌رفت راست  ** رستخیز و غلغل از لشکر بخاست 
  • برجهید و کون‌برهنه سوی صف  ** ذوالفقاری هم‌چو آتش او به کف 
  • دید شیر نر سیه از نیستان  ** بر زده بر قلب لشکر ناگهان 
  • تازیان چون دیو در جوش آمده  ** هر طویله و خیمه اندر هم زده 
  • شیر نر گنبذ همی‌کرد از لغز  ** در هوا چون موج دریا بیست گز  3885
  • پهلوان مردانه بود و بی‌حذر  ** پیش شیر آمد چو شیر مست نر 
  • زد به شمشیر و سرش را بر شکافت  ** زود سوی خیمه‌ی مه‌رو شتافت 
  • چونک خود را او بدان حوری نمود  ** مردی او هم‌چنین بر پای بود 
  • با چنان شیری به چالش گشت جفت  ** مردی او مانده بر پای و نخفت 
  • آن بت شیرین‌لقای ماه‌رو  ** در عجب در ماند از مردی او  3890
  • جفت شد با او به شهوت آن زمان  ** متحد گشتند حالی آن دو جان 
  • ز اتصال این دو جان با همدگر  ** می‌رسد از غیبشان جانی دگر 
  • رو نماید از طریق زادنی  ** گر نباشد از علوقش ره‌زنی 
  • هر کجا دو کس به مهری یا به کین  ** جمع آید ثالثی زاید یقین 
  • لیک اندر غیب زاید آن صور  ** چون روی آن سو ببینی در نظر  3895
  • آن نتایج از قرانات تو زاد  ** هین مگرد از هر قرینی زود شاد 
  • منتظر می‌باش آن میقات را  ** صدق دان الحاق ذریات را 
  • کز عمل زاییده‌اند و از علل  ** هر یکی را صورت و نطق و طلل 
  • بانگشان درمی‌رسد زان خوش حجال  ** کای ز ما غافل هلا زوتر تعال 
  • منتظر در غیب جان مرد و زن  ** مول مولت چیست زوتر گام زن  3900