English    Türkçe    فارسی   

5
417-441

  • هم‌چو گور کافران بیرون حلل  ** اندرون قهر خدا عز و جل 
  • چون قبور آن را مجصص کرده‌اند  ** پرده‌ی پندار پیش آورده‌اند 
  • طبع مسکینت مجصص از هنر  ** هم‌چو نخل موم بی‌برگ و ثمر 
  • در بیان آنک لطف حق را همه کس داند و قهر حق را همه کس داند و همه از قهر حق گریزانند و به لطف حق در آویزان اما حق تعالی قهرها را در لطف پنهان کرد و لطفها را در قهر پنهان کرد نعل بازگونه و تلبیس و مکرالله بود تا اهل تمیز و ینظر به نور الله از حالی‌بینان و ظاهربینان جدا شوند کی لیبلوکم ایکم احسن عملا 
  • گفت درویشی به درویشی که تو  ** چون بدیدی حضرت حق را بگو  420
  • گفت بی‌چون دیدم اما بهر قال  ** بازگویم مختصر آن را مثال 
  • دیدمش سوی چپ او آذری  ** سوی دست راست جوی کوثری 
  • سوی چپش بس جهان‌سوز آتشی  ** سوی دست راستش جوی خوشی 
  • سوی آن آتش گروهی برده دست  ** بهر آن کوثر گروهی شاد و مست 
  • لیک لعب بازگونه بود سخت  ** پیش پای هر شقی و نیکبخت  425
  • هر که در آتش همی رفت و شرر  ** از میان آب بر می‌کرد سر 
  • هر که سوی آب می‌رفت از میان  ** او در آتش یافت می‌شد در زمان 
  • هر که سوی راست شد و آب زلال  ** سر ز آتش بر زد از سوی شمال 
  • وانک شد سوی شمال آتشین  ** سر برون می‌کرد از سوی یمین 
  • کم کسی بر سر این مضمر زدی  ** لاجرم کم کس در آن آتش شدی  430
  • جز کسی که بر سرش اقبال ریخت  ** کو رها کرد آب و در آتش گریخت 
  • کرده ذوق نقد را معبود خلق  ** لاجرم زین لعب مغبون بود خلق 
  • جوق‌جوق وصف صف از حرص و شتاب  ** محترز ز آتش گریزان سوی آب 
  • لاجرم ز آتش برآوردند سر  ** اعتبارالاعتبار ای بی‌خبر 
  • بانگ می‌زد آتش ای گیجان گول  ** من نیم آتش منم چشمه‌ی قبول  435
  • چشم‌بندی کرده‌اند ای بی‌نظر  ** در من آی و هیچ مگریز از شرر 
  • ای خلیل اینجا شرار و دود نیست  ** جز که سحر و خدعه‌ی نمرود نیست 
  • چون خلیل حق اگر فرزانه‌ای  ** آتش آب تست و تو پروانه‌ای 
  • جان پروانه همی‌دارد ندا  ** کای دریغا صد هزارم پر بدی 
  • تا همی سوزید ز آتش بی‌امان  ** کوری چشم و دل نامحرمان  440
  • بر من آرد رحم جاهل از خری  ** من برو رحم آرم از بینش‌وری