English    Türkçe    فارسی   

5
548-572

  • وین نیاز ار چه که لاغر می‌کند  ** صدر را چون بدر انور می‌کند 
  • چون ز مرده زنده بیرون می‌کشد  ** هر که مرده گشت او دارد رشد 
  • چون ز زنده مرده بیرون می‌کند  ** نفس زنده سوی مرگی می‌تند  550
  • مرده شو تا مخرج الحی الصمد  ** زنده‌ای زین مرده بیرون آورد 
  • دی شوی بینی تو اخراج بهار  ** لیل گردی بینی ایلاج نهار 
  • بر مکن آن پر که نپذیرد رفو  ** روی مخراش از عزا ای خوب‌رو 
  • آنچنان رویی که چون شمس ضحاست  ** آنچنان رخ را خراشیدن خطاست 
  • زخم ناخن بر چنان رخ کافریست  ** که رخ مه در فراق او گریست  555
  • یا نمی‌بینی تو روی خویش را  ** ترک کن خوی لجاج اندیش را 
  • در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی 
  • روی نفس مطمنه در جسد  ** زخم ناخنهای فکرت می‌کشد 
  • فکرت بد ناخن پر زهر دان  ** می‌خراشد در تعمق روی جان 
  • تا گشاید عقده‌ی اشکال را  ** در حدث کردست زرین بیل را 
  • عقده را بگشاده گیر ای منتهی  ** عقده‌ی سختست بر کیسه‌ی تهی  560
  • دز گشاد عقده‌ها گشتی تو پیر  ** عقده‌ی چندی دگر بگشاده گیر 
  • عقده‌ای که آن بر گلوی ماست سخت  ** که بدانی که خسی یا نیک‌بخت 
  • حل این اشکال کن گر آدمی  ** خرج این کن دم اگر آدم‌دمی 
  • حد اعیان و عرض دانسته گیر  ** حد خود را دان که نبود زین گزیر 
  • چون بدانی حد خود زین حدگریز  ** تا به بی‌حد در رسی ای خاک‌بیز  565
  • عمر در محمول و در موضوع رفت  ** بی‌بصیرت عمر در مسموع رفت 
  • هر دلیلی بی‌نتیجه و بی‌اثر  ** باطل آمد در نتیجه‌ی خود نگر 
  • جز به مصنوعی ندیدی صانعی  ** بر قیاس اقترانی قانعی 
  • می‌فزاید در وسایط فلسفی  ** از دلایل باز برعکسش صفی 
  • این گریزد از دلیل و از حجاب  ** از پی مدلول سر برده به جیب  570
  • گر دخان او را دلیل آتشست  ** بی‌دخان ما را در آن آتش خوشست 
  • خاصه این آتش که از قرب ولا  ** از دخان نزدیک‌تر آمد به ما