English    Türkçe    فارسی   

5
768-792

  • هم‌چو ابلیس از خدای پاک فرد  ** تا قیامت عمر تن درخواست کرد 
  • گفت انظرنی الی یوم الجزا  ** کاشکی گفتی که تبنا ربنا 
  • عمر بی توبه همه جان کندنست  ** مرگ حاضر غایب از حق بودنست  770
  • عمر و مرگ این هر دو با حق خوش بود  ** بی‌خدا آب حیات آتش بود 
  • آن هم از تاثیر لعنت بود کو  ** در چنان حضرت همی‌شد عمرجو 
  • از خدا غیر خدا را خواستن  ** ظن افزونیست و کلی کاستن 
  • خاصه عمری غرق در بیگانگی  ** در حضور شیر روبه‌شانگی 
  • عمر بیشم ده که تا پس‌تر روم  ** مهلم افزون کن که تا کمتر شوم  775
  • تا که لعنت را نشانه او بود  ** بد کسی باشد که لعنت‌جو بود 
  • عمر خوش در قرب جان پروردنست  ** عمر زاغ از بهر سرگین خوردنست 
  • عمر بیشم ده که تا گه می‌خورم  ** دایم اینم ده که بس بدگوهرم 
  • گرنه گه خوارست آن گنده‌دهان  ** گویدی کز خوی زاغم وا رهان 
  • مناجات 
  • ای مبدل کرده خاکی را به زر  ** خاک دیگر را بکرده بوالبشر  780
  • کار تو تبدیل اعیان و عطا  ** کار من سهوست و نسیان و خطا 
  • سهو و نسیان را مبدل کن به علم  ** من همه خلمم مرا کن صبر و حلم 
  • ای که خاک شوره را تو نان کنی  ** وی که نان مرده را تو جان کنی 
  • ای که جان خیره را رهبر کنی  ** وی که بی‌ره را تو پیغمبر کنی 
  • می‌کنی جزو زمین را آسمان  ** می‌فزایی در زمین از اختران  785
  • هر که سازد زین جهان آب حیات  ** زوترش از دیگران آید ممات 
  • دیده‌ی دل کو به گردون بنگریست  ** دید که اینجا هر دمی میناگریست 
  • قلب اعیانست و اکسیری محیط  ** ایتلاف خرقه‌ی تن بی‌مخیط 
  • تو از آن روزی که در هست آمدی  ** آتشی یا بادی یا خاکی بدی 
  • گر بر آن حالت ترا بودی بقا  ** کی رسیدی مر ترا این ارتقا  790
  • از مبدل هستی اول نماند  ** هستی بهتر به جای آن نشاند 
  • هم‌چنین تا صد هزاران هستها  ** بعد یکدیگر دوم به ز ابتدا