English    Türkçe    فارسی   

5
881-905

  • صد جوال زر بیاری ای غنی  ** حق بگوید دل بیار ای منحنی 
  • گر ز تو راضیست دل من راضیم  ** ور ز تو معرض بود اعراضیم 
  • ننگرم در تو در آن دل بنگرم  ** تحفه او را آر ای جان بر درم 
  • با تو او چونست هستم من چنان  ** زیر پای مادران باشد جنان 
  • مادر و بابا و اصل خلق اوست  ** ای خنک آنکس که داند دل ز پوست  885
  • تو بگویی نک دل آوردم به تو  ** گویدت پرست ازین دلها قتو 
  • آن دلی آور که قطب عالم اوست  ** جان جان جان جان آدم اوست 
  • از برای آن دل پر نور و بر  ** هست آن سلطان دلها منتظر 
  • تو بگردی روزها در سبزوار  ** آنچنان دل را نیابی ز اعتبار 
  • پس دل پژمرده‌ی پوسیده‌جان  ** بر سر تخته نهی آن سو کشان  890
  • که دل آوردم ترا ای شهریار  ** به ازین دل نبود اندر سبزوار 
  • گویدت این گورخانه‌ست ای جری  ** که دل مرده بدینجا آوری 
  • رو بیاور آن دلی کو شاه‌خوست  ** که امان سبزوار کون ازوست 
  • گویی آن دل زین جهان پنهان بود  ** زانک ظلمت با ضیا ضدان بود 
  • دشمنی آن دل از روز الست  ** سبزوار طبع را میراثی است  895
  • زانک او بازست و دنیا شهر زاغ  ** دیدن ناجنس بر ناجنس داغ 
  • ور کند نرمی نفاقی می‌کند  ** ز استمالت ارتفاقی می‌کند 
  • می‌کند آری نه از بهر نیاز  ** تا که ناصح کم کند نصح دراز 
  • زانک این زاغ خس مردارجو  ** صد هزاران مکر دارد تو به تو 
  • گر پذیرند آن نفاقش را رهید  ** شد نفاقش عین صدق مستفید  900
  • زانک آن صاحب دل با کر و فر  ** هست در بازار ما معیوب‌خر 
  • صاحب دل جو اگر بی‌جان نه‌ای  ** جنس دل شو گر ضد سلطان نه‌ای 
  • آنک زرق او خوش آید مر ترا  ** آن ولی تست نه خاص خدا 
  • هر که او بر خو و بر طبع تو زیست  ** پیش طبع تو ولی است و نبیست 
  • رو هوا بگذار تا بویت شود  ** وان مشام خوش عبرجویت شود  905