English    Türkçe    فارسی   

6
1112-1136

  • از بلال او بیش بود اندر روش  ** خوی بد را بیش کرده بد کشش 
  • نه چو تو پس‌رو که هر دم پس‌تری  ** سوی سنگی می‌روی از گوهری 
  • آن‌چنان کان خواجه را مهمان رسید  ** خواجه از ایام و سالش بر رسید 
  • گفت عمرت چند سالست ای پسر  ** بازگو و در مدزد و بر شمر  1115
  • گفت هجده هفده یا خود شانزده  ** یا که پانزده ای برادرخوانده 
  • گفت واپس واپس ای خیره سرت  ** باز می‌رو تا بکس مادرت 
  • حکایت در تقریر همین سخن 
  • آن یکی اسپی طلب کرد از امیر  ** گفت رو آن اسپ اشهب را بگیر 
  • گفت آن را من نخواهم گفت چون  ** گفت او واپس‌روست و بس حرون 
  • سخت پس پس می‌رود او سوی بن  ** گفت دمش را به سوی خانه کن  1120
  • دم این استور نفست شهوتست  ** زین سبب پس پس رود آن خودپرست 
  • شهوت او را که دم آمد ز بن  ** ای مبدل شهوت عقبیش کن 
  • چون ببندی شهوتش را از رغیف  ** سر کند آن شهوت از عقل شریف 
  • هم‌چو شاخی که ببری از درخت  ** سر کند قوت ز شاخ نیک‌بخت 
  • چونک کردی دم او را آن طرف  ** گر رود پس پس رود تا مکتنف  1125
  • حبذا اسپان رام پیش‌رو  ** نه سپس‌رو نه حرونی را گرو 
  • گرم‌رو چون جسم موسی کلیم  ** تا به بحرینش چو پهنای گلیم 
  • هست هفصدساله راه آن حقب  ** که بکرد او عزم در سیران حب 
  • همت سیر تنش چون این بود  ** سیر جانش تا به علیین بود 
  • شهسواران در سباقت تاختند  ** خربطان در پایگه انداختند  1130
  • مثل 
  • آن‌چنان که کاروانی می‌رسید  ** در دهی آمد دری را باز دید 
  • آن یکی گفت اندرین برد العجوز  ** تا بیندازیم اینجا چند روز 
  • بانگ آمد نه بینداز از برون  ** وانگهانی اندر آ تو اندرون 
  • هم برون افکن هر آنچ افکندنیست  ** در میا با آن کای ن مجلس سنیست 
  • بد هلال استاددل جان‌روشنی  ** سایس و بنده‌ی امیری مومنی  1135
  • سایسی کردی در آخر آن غلام  ** لیک سلطان سلاطین بنده نام