English    Türkçe    فارسی   

6
1214-1238

  • پس چرا شش روز آن را درکشید  ** کل یوم الف عام ای مستفید 
  • خلقت طفل از چه اندر نه مه‌است  ** زانک تدریج از شعار آن شه‌است  1215
  • خلقت آدم چرا چل صبح بود  ** اندر آن گل اندک‌اندک می‌فزود 
  • نه چو تو ای خام که اکنون تاختی  ** طفلی و خود را تو شیخی ساختی 
  • بر دویدی چون کدو فوق همه  ** کو ترا پای جهاد و ملحمه 
  • تکیه کردی بر درختان و جدار  ** بر شدی ای اقرعک هم قرع‌وار 
  • اول ار شد مرکبت سرو سهی  ** لیک آخر خشک و بی‌مغزی تهی  1220
  • رنگ سبزت زرد شد ای قرع زود  ** زانک از گلگونه بود اصلی نبود 
  • داستان آن عجوزه کی روی زشت خویشتن را جندره و گلگونه می‌ساخت و ساخته نمی‌شد و پذیرا نمی‌آمد 
  • بود کمپیری نودساله کلان  ** پر تشنج روی و رنگش زعفران 
  • چون سر سفره رخ او توی توی  ** لیک در وی بود مانده عشق شوی 
  • ریخت دندانهاش و مو چون شیر شد  ** قد کمان و هر حسش تغییر شد 
  • عشق شوی و شهوت و حرصش تمام  ** عشق صید و پاره‌پاره گشته دام  1225
  • مرغ بی‌هنگام و راه بی‌رهی  ** آتشی پر در بن دیگ تهی 
  • عاشق میدان و اسپ و پای نی  ** عاشق زمر و لب و سرنای نی 
  • حرص در پیری جهودان را مباد  ** ای شقیی که خداش این حرص داد 
  • ریخت دندانهای سگ چون پیر شد  ** ترک مردم کرد و سرگین‌گیر شد 
  • این سگان شصت ساله را نگر  ** هر دمی دندان سگشان تیزتر  1230
  • پیر سگ را ریخت پشم از پوستین  ** این سگان پیر اطلس‌پوش بین 
  • عشقشان و حرصشان در فرج و زر  ** دم به دم چون نسل سگ بین بیشتر 
  • این چنین عمری که مایه‌ی دوزخ است  ** مر قصابان غضب را مسلخ است 
  • چون بگویندش که عمر تو دراز  ** می‌شود دلخوش دهانش از خنده باز 
  • این چنین نفرین دعا پندارد او  ** چشم نگشاید سری بر نارد او  1235
  • گر بدیدی یک سر موی از معاد  ** اوش گفتی این چنین عمر تو باد 
  • داستان آن درویش کی آن گیلانی را دعا کرد کی خدا ترا به سلامت به خان و مان باز رساناد 
  • گفت یک روزی به خواجه‌ی گیلیی  ** نان پرستی نر گدا زنبیلیی 
  • چون ستد زو نان بگفت ای مستعان  ** خوش به خان و مان خود بازش رسان