English    Türkçe    فارسی   

6
1538-1562

  • مرده از یک روست فانی در گزند  ** صوفیان از صد جهت فانی شدند 
  • مرگ یک قتلست و این سیصد هزار  ** هر یکی را خونبهایی بی‌شمار 
  • گرچه کشت این قوم را حق بارها  ** ریخت بهر خونبها انبارها  1540
  • هم‌چو جرجیس‌اند هر یک در سرار  ** کشته گشته زنده گشته شصت بار 
  • کشته از ذوق سنان دادگر  ** می‌بسوزد که بزن زخمی دگر 
  • والله از عشق وجود جان‌پرست  ** کشته بر قتل دوم عاشق‌ترست 
  • گفت قاضی من قضادار حیم  ** حاکم اصحاب گورستان کیم 
  • این به صورت گر نه در گورست پست  ** گورها در دودمانش آمدست  1545
  • بس بدیدی مرده اندر گور تو  ** گور را در مرده بین ای کور تو 
  • گر ز گوری خشت بر تو اوفتاد  ** عاقلان از گور کی خواهند داد 
  • گرد خشم و کینه‌ی مرده مگرد  ** هین مکن با نقش گرمابه نبرد 
  • شکر کن که زنده‌ای بر تو نزد  ** کانک زنده رد کند حق کرد رد 
  • خشم احیا خشم حق و زخم اوست  ** که به حق زنده‌ست آن پاکیزه‌پوست  1550
  • حق بکشت او را و در پاچه‌ش دمید  ** زود قصابانه پوست از وی کشید 
  • نفخ در وی باقی آمد تا مب  ** نفخ حق نبود چو نفخه‌ی آن قصاب 
  • فرق بسیارست بین النفختین  ** این همه زینست و آن سر جمله شین 
  • این حیات از وی برید و شد مضر  ** وان حیات از نفخ حق شد مستمر 
  • این دم آن دم نیست کاید آن به شرح  ** هین بر آ زین قعر چه بالای صرح  1555
  • نیستش بر خر نشاندن مجتهد  ** نقش هیزم را کسی بر خر نهد 
  • بر نشست او نه پشت خر سزد  ** پشت تابوتیش اولیتر سزد 
  • ظلم چه بود وضع غیر موضعش  ** هین مکن در غیر موضع ضایعش 
  • گفت صوفی پس روا داری که او  ** سیلیم زد بی‌قصاص و بی‌تسو 
  • این روا باشد که خر خرسی قلاش  ** صوفیان را صفع اندازد بلاش  1560
  • گفت قاضی تو چه داری بیش و کم  ** گفت دارم در جهان من شش درم 
  • گفت قاضی سه درم تو خرج کن  ** آن سه دیگر را به او ده بی‌سخن