English    Türkçe    فارسی   

6
1734-1758

  • تو مبین تحشیر روزی و معاش  ** تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش 
  • بین که با این جمله تلخیهای او  ** مرده‌ی اویید و ناپروای او  1735
  • رحمتی دان امتحان تلخ را  ** نقمتی دان ملک مرو و بلخ را 
  • آن براهیم از تلف نگریخت و ماند  ** این براهیم از شرف بگریخت و راند 
  • آن نسوزد وین بسوزد ای عجب  ** نعل معکوس است در راه طلب 
  • باز مکرر کردن صوفی سال را 
  • گفت صوفی قادرست آن مستعان  ** که کند سودای ما را بی زیان 
  • آنک آتش را کند ورد و شجر  ** هم تواند کرد این را بی‌ضرر  1740
  • آنک گل آرد برون از عین خار  ** هم تواند کرد این دی را بهار 
  • آنک زو هر سرو آزادی کند  ** قادرست ار غصه را شادی کند 
  • آنک شد موجود از وی هر عدم  ** گر بدارد باقیش او را چه کم 
  • آنک تن را جان دهد تا حی شود  ** گر نمیراند زیانش کی شود 
  • خود چه باشد گر ببخشد آن جواد  ** بنده را مقصود جان بی‌اجتهاد  1745
  • دور دارد از ضعیفان در کمین  ** مکر نفس و فتنه‌ی دیو لعین 
  • جواب دادن قاضی صوفی را 
  • گفت قاضی گر نبودی امر مر  ** ور نبودی خوب و زشت و سنگ و در 
  • ور نبودی نفس و شیطان و هوا  ** ور نبودی زخم و چالیش و وغا 
  • پس به چه نام و لقب خواندی ملک  ** بندگان خویش را ای منهتک 
  • چون بگفتی ای صبور و ای حلیم  ** چون بگفتی ای شجاع و ای حکیم  1750
  • صابرین و صادقین و منفقین  ** چون بدی بی ره‌زن و دیو لعین 
  • رستم و حمزه و مخنث یک بدی  ** علم و حکمت باطل و مندک بدی 
  • علم و حکمت بهر راه و بی‌رهیست  ** چون همه ره باشد آن حکمت تهیست 
  • بهر این دکان طبع شوره‌آب  ** هر دو عالم را روا داری خراب 
  • من همی‌دانم که تو پاکی نه خام  ** وین سالت هست از بهر عوام  1755
  • جور دوران و هر آن رنجی که هست  ** سهل‌تر از بعد حق و غفلتست 
  • زآنک اینها بگذرند آن نگذرد  ** دولت آن دارد که جان آگه برد 
  • حکایت در تقریر آنک صبر در رنج کار سهل‌تر از صبر در فراق یار بود 
  • آن یکی زن شوی خود را گفت هی  ** ای مروت را به یک ره کرده طی