English    Türkçe    فارسی   

6
1753-1777

  • علم و حکمت بهر راه و بی‌رهیست  ** چون همه ره باشد آن حکمت تهیست 
  • بهر این دکان طبع شوره‌آب  ** هر دو عالم را روا داری خراب 
  • من همی‌دانم که تو پاکی نه خام  ** وین سالت هست از بهر عوام  1755
  • جور دوران و هر آن رنجی که هست  ** سهل‌تر از بعد حق و غفلتست 
  • زآنک اینها بگذرند آن نگذرد  ** دولت آن دارد که جان آگه برد 
  • حکایت در تقریر آنک صبر در رنج کار سهل‌تر از صبر در فراق یار بود 
  • آن یکی زن شوی خود را گفت هی  ** ای مروت را به یک ره کرده طی 
  • هیچ تیمارم نمی‌داری چرا  ** تا بکی باشم درین خواری چرا 
  • گفت شو من نفقه چاره می‌کنم  ** گرچه عورم دست و پایی می‌زنم  1760
  • نفقه و کسوه‌ست واجب ای صنم  ** از منت این هر دو هست و نیست کم 
  • آستین پیرهن بنمود زن  ** بس درشت و پر وسخ بد پیرهن 
  • گفت از سختی تنم را می‌خورد  ** کس کسی را کسوه زین سان آورد 
  • گفت ای زن یک سالت می‌کنم  ** مرد درویشم همین آمد فنم 
  • این درشتست و غلیظ و ناپسند  ** لیک بندیش ای زن اندیشه‌مند  1765
  • این درشت و زشت‌تر یا خود طلاق  ** این ترا مکروه‌تر یا خود فراق 
  • هم‌چنان ای خواجه‌ی تشنیع زن  ** از بلا و فقر و از رنج و محن 
  • لا شک این ترک هوا تلخی‌دهست  ** لیک از تلخی بعد حق بهست 
  • گر جهاد و صوم سختست و خشن  ** لیک این بهتر ز بعد ممتحن 
  • رنج کی ماند دمی که ذوالمنن  ** گویدت چونی تو ای رنجور من  1770
  • ور نگوید کت نه آن فهم و فن است  ** لیک آن ذوق تو پرسش کردنست 
  • آن ملیحان که طبیبان دل‌اند  ** سوی رنجوران به پرسش مایل‌اند 
  • وز حذر از ننگ و از نامی کنند  ** چاره‌ای سازند و پیغامی کنند 
  • ورنه در دلشان بود آن مفتکر  ** نیست معشوقی ز عاشق بی‌خبر 
  • ای تو جویای نوادر داستان  ** هم فسانه‌ی عشق‌بازان را بخوان  1775
  • بس بجوشیدی درین عهد مدید  ** ترک‌جوشی هم نگشتی ای قدید 
  • دیده‌ای عمری تو داد و داوری  ** وانگه از نادیدگان ناشی‌تری