English    Türkçe    فارسی   

6
18-42

  • قهر سرکه لطف هم‌چون انگبین  ** کین دو باشد رکن هر اسکنجبین 
  • انگبین گر پای کم آرد ز خل  ** آیند آن اسکنجبین اندر خلل 
  • قوم بر وی سرکه‌ها می‌ریختند  ** نوح را دریا فزون می‌ریخت قند  20
  • قند او را بد مدد از بحر جود  ** پس ز سرکه‌ی اهل عالم می‌فزود 
  • واحد کالالف کی بود آن ولی  ** بلک صد قرنست آن عبدالعلی 
  • خم که از دریا درو راهی شود  ** پیش او جیحونها زانو زند 
  • خاصه این دریا که دریاها همه  ** چون شنیدند این مثال و دمدمه 
  • شد دهانشان تلخ ازین شرم و خجل  ** که قرین شد نام اعظم با اقل  25
  • در قران این جهان با آن جهان  ** این جهان از شرم می‌گردد جهان 
  • این عبارت تنگ و قاصر رتبتست  ** ورنه خس را با اخص چه نسبتست 
  • زاغ در رز نعره‌ی زاغان زند  ** بلبل از آواز خوش کی کم کند 
  • پس خریدارست هر یک را جدا  ** اندرین بازار یفعل ما یشا 
  • نقل خارستان غذای آتش است  ** بوی گل قوت دماغ سرخوش است  30
  • گر پلیدی پیش ما رسوا بود  ** خوک و سگ را شکر و حلوا بود 
  • گر پلیدان این پلیدیها کنند  ** آبها بر پاک کردن می‌تنند 
  • گرچه ماران زهرافشان می‌کنند  ** ورچه تلخان‌مان پریشان می‌کنند 
  • نحلها بر کو و کندو و شجر  ** می‌نهند از شهد انبار شکر 
  • زهرها هرچند زهری می‌کنند  ** زود تریاقاتشان بر می‌کنند  35
  • این جهان جنگست کل چون بنگری  ** ذره با ذره چو دین با کافری 
  • آن یکی ذره همی پرد به چپ  ** وآن دگر سوی یمین اندر طلب 
  • ذره‌ای بالا و آن دیگر نگون  ** جنگ فعلیشان ببین اندر رکون 
  • جنگ فعلی هست از جنگ نهان  ** زین تخالف آن تخالف را بدان 
  • ذره‌ای کان محو شد در آفتاب  ** جنگ او بیرون شد از وصف و حساب  40
  • چون ز ذره محو شد نفس و نفس  ** جنگش اکنون جنگ خورشیدست بس 
  • رفت از وی جنبش طبع و سکون  ** از چه از انا الیه راجعون