English    Türkçe    فارسی   

6
1851-1875

  • خفض و رفع این مزاج ممترج  ** گاه صحت گاه رنجوری مضج 
  • هم‌چنین دان جمله احوال جهان  ** قحط و جدب و صلح و جنگ از افتتان 
  • این جهان با این دو پر اندر هواست  ** زین دو جانها موطن خوف و رجاست 
  • تا جهان لرزان بود مانند برگ  ** در شمال و در سموم بعث و مرگ 
  • تا خم یک‌رنگی عیسی ما  ** بشکند نرخ خم صدرنگ را  1855
  • کان جهان هم‌چون نمکسار آمدست  ** هر چه آنجا رفت بی‌تلوین شدست 
  • خاک را بین خلق رنگارنگ را  ** می‌کند یک رنگ اندر گورها 
  • این نمکسار جسوم ظاهرست  ** خود نمکسار معانی دیگرست 
  • آن نمکسار معانی معنویست  ** از ازل آن تا ابد اندر نویست 
  • این نوی را کهنگی ضدش بود  ** آن نوی بی ضد و بی ند و عدد  1860
  • آنچنان که از صقل نور مصطفی  ** صد هزاران نوع ظلمت شد ضیا 
  • از جهود و مشرک و ترسا و مغ  ** جملگی یک‌رنگ شد زان الپ الغ 
  • صد هزاران سایه کوتاه و دراز  ** شد یکی در نور آن خورشید راز 
  • نه درازی ماند نه کوته نه پهن  ** گونه گونه سایه در خورشید رهن 
  • لیک یک‌رنگی که اندر محشرست  ** بر بد و بر نیک کشف و ظاهرست  1865
  • که معانی آن جهان صورت شود  ** نقشهامان در خور خصلت شود 
  • گردد آنگه فکر نقش نامه‌ها  ** این بطانه روی کار جامه‌ها 
  • این زمان سرها مثال گاو پیس  ** دوک نطق اندر ملل صد رنگ ریس 
  • نوبت صدرنگیست و صددلی  ** عالم یک رنگ کی گردد جلی 
  • نوبت زنگست رومی شد نهان  ** این شبست و آفتاب اندر رهان  1870
  • نوبت گرگست و یوسف زیر چاه  ** نوبت قبطست و فرعونست شاه 
  • تا ز رزق بی‌دریغ خیره‌خند  ** این سگان را حصه باشد روز چند 
  • در درون بیشه شیران منتظر  ** تا شود امر تعالوا منتشر 
  • پس برون آیند آن شیران ز مرج  ** بی‌حجابی حق نماید دخل و خرج 
  • جوهر انسان بگیرد بر و بحر  ** پیسه گاوان بسملان آن روز نحر  1875