English    Türkçe    فارسی   

6
1861-1885

  • آنچنان که از صقل نور مصطفی  ** صد هزاران نوع ظلمت شد ضیا 
  • از جهود و مشرک و ترسا و مغ  ** جملگی یک‌رنگ شد زان الپ الغ 
  • صد هزاران سایه کوتاه و دراز  ** شد یکی در نور آن خورشید راز 
  • نه درازی ماند نه کوته نه پهن  ** گونه گونه سایه در خورشید رهن 
  • لیک یک‌رنگی که اندر محشرست  ** بر بد و بر نیک کشف و ظاهرست  1865
  • که معانی آن جهان صورت شود  ** نقشهامان در خور خصلت شود 
  • گردد آنگه فکر نقش نامه‌ها  ** این بطانه روی کار جامه‌ها 
  • این زمان سرها مثال گاو پیس  ** دوک نطق اندر ملل صد رنگ ریس 
  • نوبت صدرنگیست و صددلی  ** عالم یک رنگ کی گردد جلی 
  • نوبت زنگست رومی شد نهان  ** این شبست و آفتاب اندر رهان  1870
  • نوبت گرگست و یوسف زیر چاه  ** نوبت قبطست و فرعونست شاه 
  • تا ز رزق بی‌دریغ خیره‌خند  ** این سگان را حصه باشد روز چند 
  • در درون بیشه شیران منتظر  ** تا شود امر تعالوا منتشر 
  • پس برون آیند آن شیران ز مرج  ** بی‌حجابی حق نماید دخل و خرج 
  • جوهر انسان بگیرد بر و بحر  ** پیسه گاوان بسملان آن روز نحر  1875
  • روز نحر رستخیز سهمناک  ** مومنان را عید و گاوان را هلاک 
  • جمله‌ی مرغان آب آن روز نحر  ** هم‌چو کشتیها روان بر روی بحر 
  • تا که یهلک من هلک عن بینه  ** تا که ینجو من نجا واستیقنه 
  • تا که بازان جانب سلطان روند  ** تا که زاغان سوی گورستان روند 
  • که استخوان و اجزاء سرگین هم‌چو نان  ** نقل زاغان آمدست اندر جهان  1880
  • قند حکمت از کجا زاغ از کجا  ** کرم سرگین از کجا باغ از کجا 
  • نیست لایق غزو نفس و مرد غر  ** نیست لایق عود و مشک و کون خر 
  • چون غزا ندهد زنان را هیچ دست  ** کی دهد آنک جهاد اکبرست 
  • جز بنادر در تن زن رستمی  ** گشته باشد خفیه هم‌چون مریمی 
  • آنچنان که در تن مردان زنان  ** خفیه‌اند و ماده از ضعف جنان  1885