English    Türkçe    فارسی   

6
1956-1980

  • مدت شش ماه و افزون پادشاه  ** تیر می‌انداخت و برمی‌کند چاه 
  • هرکجا سخته کمانی بود چست  ** تیر داد انداخت و هر سو گنج جست 
  • غیر تشویش و غم و طامات نی  ** هم‌چو عنقا نام فاش و ذات نی 
  • نومید شدن آن پادشاه از یافتن آن گنج و ملول شدن او از طلب آن 
  • چونک تعویق آمد اندر عرض و طول  ** شاه شد زان گنج دل سیر و ملول 
  • دشتها را گز گز آن شه چاه کند  ** رقعه را از خشم پیش او فکند  1960
  • گفت گیر این رقعه کش آثار نیست  ** تو بدین اولیتری کت کار نیست 
  • نیست این کار کسی کش هست کار  ** که بسوزد گل بگردد گرد خار 
  • نادر افتد اهل این ماخولیا  ** منتظر که روید از آهن گیا 
  • سخت جانی باید این فن را چو تو  ** تو که داری جان سخت این را بجو 
  • گر نیابی نبودت هرگز ملال  ** ور بیابی آن به تو کردم حلال  1965
  • عقل راه ناامیدی کی رود  ** عشق باشد کان طرف بر سر دود 
  • لاابالی عشق باشد نی خرد  ** عقل آن جوید کز آن سودی برد 
  • ترک‌تاز و تن‌گداز و بی‌حیا  ** در بلا چون سنگ زیر آسیا 
  • سخت‌رویی که ندارد هیچ پشت  ** بهره‌جویی را درون خویش کشت 
  • پاک می‌بازد نباشد مزدجو  ** آنچنان که پاک می‌گیرد ز هو  1970
  • می‌دهد حق هستیش بی‌علتی  ** می‌سپارد باز بی‌علت فتی 
  • که فتوت دادن بی علتست  ** پاک‌بازی خارج هر ملتست 
  • زانک ملت فضل جوید یا خلاص  ** پاک بازانند قربانان خاص 
  • نی خدا را امتحانی می‌کنند  ** نی در سود و زیانی می‌زنند 
  • باز دادن شاه گنج‌نامه را به آن فقیر کی بگیر ما از سر این برخاستیم 
  • چونک رقعه‌ی گنج پر آشوب را  ** شه مسلم داشت آن مکروب را  1975
  • گشت آمن او ز خصمان و ز نیش  ** رفت و می‌پیچید در سودای خویش 
  • یار کرد او عشق درداندیش را  ** کلب لیسد خویش ریش خویش را 
  • عشق را در پیچش خود یار نیست  ** محرمش در ده یکی دیار نیست 
  • نیست از عاشق کسی دیوانه‌تر  ** عقل از سودای او کورست و کر 
  • زآنک این دیوانگی عام نیست  ** طب را ارشاد این احکام نیست  1980