English    Türkçe    فارسی   

6
1974-1998

  • نی خدا را امتحانی می‌کنند  ** نی در سود و زیانی می‌زنند 
  • باز دادن شاه گنج‌نامه را به آن فقیر کی بگیر ما از سر این برخاستیم 
  • چونک رقعه‌ی گنج پر آشوب را  ** شه مسلم داشت آن مکروب را  1975
  • گشت آمن او ز خصمان و ز نیش  ** رفت و می‌پیچید در سودای خویش 
  • یار کرد او عشق درداندیش را  ** کلب لیسد خویش ریش خویش را 
  • عشق را در پیچش خود یار نیست  ** محرمش در ده یکی دیار نیست 
  • نیست از عاشق کسی دیوانه‌تر  ** عقل از سودای او کورست و کر 
  • زآنک این دیوانگی عام نیست  ** طب را ارشاد این احکام نیست  1980
  • گر طبیبی را رسد زین گون جنون  ** دفتر طب را فرو شوید به خون 
  • طب جمله‌ی عقلها منقوش اوست  ** روی جمله دلبران روپوش اوست 
  • روی در روی خود آر ای عشق‌کیش  ** نیست ای مفتون ترا جز خویش خویش 
  • قبله از دل ساخت آمد در دعا  ** لیس للانسان الا ما سعی 
  • پیش از آن کو پاسخی بشنیده بود  ** سالها اندر دعا پیچیده بود  1985
  • بی‌اجابت بر دعاها می‌تنید  ** از کرم لبیک پنهان می‌شنید 
  • چونک بی‌دف رقص می‌کرد آن علیل  ** ز اعتماد جود خلاق جلیل 
  • سوی او نه هاتف و نه پیک بود  ** گوش اومیدش پر از لبیک بود 
  • بی‌زبان می‌گفت اومیدش تعال  ** از دلش می‌روفت آن دعوت ملال 
  • آن کبوتر را که بام آموختست  ** تو مخوان می‌رانش کان پر دوختست  1990
  • ای ضیاء الحق حسام‌الدین برانش  ** کز ملاقات تو بر رستست جانش 
  • گر برانی مرغ جانش از گزاف  ** هم بگرد بام تو آرد طواف 
  • چینه و نقلش همه بر بام تست  ** پر زنان بر اوج مست دام تست 
  • گر دمی منکر شود دزدانه روح  ** در ادای شکرت ای فتح و فتوح 
  • شحنه‌ی عشق مکرر کینه‌اش  ** طشت آتش می‌نهد بر سینه‌اش  1995
  • که بیا سوی مه و بگذر ز گرد  ** شاه عشقت خواند زوتر باز گرد 
  • گرد این بام و کبوترخانه من  ** چون کبوتر پر زنم مستانه من 
  • جبرئیل عشقم و سدره‌م توی  ** من سقیمم عیسی مریم توی