English    Türkçe    فارسی   

6
2149-2173

  • چون بسازی با خسی این خسان  ** گردی اندر نور سنتها رسان 
  • که انبیا رنج خسان بس دیده‌اند  ** از چنین ماران بسی پیچیده‌اند  2150
  • چون مراد و حکم یزدان غفور  ** بود در قدمت تجلی و ظهور 
  • بی ز ضدی ضد را نتوان نمود  ** وان شه بی‌مثل را ضدی نبود 
  • حکمت در انی جاعل فی الارض خلیفة 
  • پس خلیفه ساخت صاحب‌سینه‌ای  ** تا بود شاهیش را آیینه‌ای 
  • بس صفای بی‌حدودش داد او  ** وانگه از ظلمت ضدش بنهاد او 
  • دو علم بر ساخت اسپید و سیاه  ** آن یکی آدم دگر ابلیس راه  2155
  • در میان آن دو لشکرگاه زفت  ** چالش و پیکار آنچ رفت رفت 
  • هم‌چنان دور دوم هابیل شد  ** ضد نور پاک او قابیل شد 
  • هم‌چنان این دو علم از عدل و جور  ** تا به نمرود آمد اندر دور دور 
  • ضد ابراهیم گشت و خصم او  ** وآن دو لشکر کین‌گزار و جنگ‌جو 
  • چون درازی جنگ آمد ناخوشش  ** فیصل آن هر دو آمد آتشش  2160
  • پس حکم کرد آتشی را و نکر  ** تا شود حل مشکل آن دو نفر 
  • دور دور و قرن قرن این دو فریق  ** تا به فرعون و به موسی شفیق 
  • سالها اندر میانشان حرب بود  ** چون ز حد رفت و ملولی می‌فزود 
  • آب دریا را حکم سازید حق  ** تا که ماند کی برد زین دو سبق 
  • هم‌چنان تا دور و طور مصطفی  ** با ابوجهل آن سپهدار جفا  2165
  • هم نکر سازید از بهر ثمود  ** صیحه‌ای که جانشان را در ربود 
  • هم نکر سازید بهر قوم عاد  ** زود خیزی تیزرو یعنی که باد 
  • هم نکر سازید بر قارون ز کین  ** در حلیمی این زمین پوشید کین 
  • تا حلیمی زمین شد جمله قهر  ** برد قارون را و گنجش را به قعر 
  • لقمه‌ای را که ستون این تنست  ** دفع تیغ جوع نان چون جوشنست  2170
  • چونک حق قهری نهد در نان تو  ** چون خناق آن نان بگیرد در گلو 
  • این لباسی که ز سرما شد مجیر  ** حق دهد او را مزاج زمهریر 
  • تا شود بر تنت این جبه‌ی شگرف  ** سرد هم‌چون یخ گزنده هم‌چو برف