English    Türkçe    فارسی   

6
2601-2625

  • زانک حلوا بی‌اوان صفرا کند  ** سیلیش از خبث مستنقا کند 
  • سیلیی در وقت بر مسکین بزن  ** که رهاند آنش از گردن زدن 
  • زخم در معنی فتد از خوی بد  ** چوب بر گرد اوفتد نه بر نمد 
  • بزم و زندن هست هر بهرام را  ** بزم مخلص را و زندان خام را 
  • شق باید ریش را مرهم کنی  ** چرک را در ریش مستحکم کنی  2605
  • تا خورد مر گوشت را در زیر آن  ** نیم سودی باشد و پنجه زیان 
  • گفت دلقک من نمی‌گویم گذار  ** من همی‌گویم تحریی بیار 
  • هین ره صبر و تانی در مبند  ** صبر کن اندیشه می‌کن روز چند 
  • در تانی بر یقینی بر زنی  ** گوش‌مال من بایقانی کنی 
  • در روش یمشی مکبا خود چرا  ** چون همی‌شاید شدن در استوا  2610
  • مشورت کن با گروه صالحان  ** بر پیمبر امر شاورهم بدان 
  • امرهم شوری برای این بود  ** کز تشاور سهو و کژ کمتر رود 
  • این خردها چون مصابیح انورست  ** بیست مصباح از یک روشن‌ترست 
  • بوک مصباحی فتد اندر میان  ** مشتعل گشته ز نور آسمان 
  • غیرت حق پرده‌ای انگیختست  ** سفلی و علوی به هم آمیختست  2615
  • گفت سیروا می‌طلب اندر جهان  ** بخت و روزی را همی‌کن امتحان 
  • در مجالس می‌طلب اندر عقول  ** آن چنان عقلی که بود اندر رسول 
  • زانک میراث از رسول آنست و بس  ** که ببیند غیبها از پیش و پس 
  • در بصرها می‌طلب هم آن بصر  ** که نتابد شرح آن این مختصر 
  • بهر این کردست منع آن با شکوه  ** از ترهب وز شدن خلوت به کوه  2620
  • تا نگردد فوت این نوع التقا  ** کان نظر بختست و اکسیر بقا 
  • در میان صالحان یک اصلحیست  ** بر سر توقیعش از سلطان صحیست 
  • کان دعا شد با اجابت مقترن  ** کفو او نبود کبار انس و جن 
  • در مری‌اش آنک حلو و حامض است  ** حجت ایشان بر حق داحض است 
  • که چو ما او را به خود افراشتیم  ** عذر و حجت از میان بر داشتیم  2625