English    Türkçe    فارسی   

6
2722-2746

  • چون ببینی بر لب جو سبزه مست  ** پس بدان از دور که آنجا آب هست 
  • گفت سیماهم وجوه کردگار  ** که بود غماز باران سبزه‌زار 
  • گر ببارد شب نبیند هیچ کس  ** که بود در خواب هر نفس و نفس 
  • تازگی هر گلستان جمیل  ** هست بر باران پنهانی دلیل  2725
  • ای اخی من خاکیم تو آبیی  ** لیک شاه رحمت و وهابیی 
  • آن‌چنان کن از عطا و از قسم  ** که گه و بی‌گه به خدمت می‌رسم 
  • بر لب جو من به جان می‌خوانمت  ** می‌نبینم از اجابت مرحمت 
  • آمدن در آب بر من بسته شد  ** زانک ترکیبم ز خاکی رسته شد 
  • یا رسولی یا نشانی کن مدد  ** تا ترا از بانگ من آگه کند  2730
  • بحث کردند اندرین کار آن دو یار  ** آخر آن بحث آن آمد قرار 
  • که به دست آرند یک رشته‌ی دراز  ** تا ز جذب رشته گردد کشف راز 
  • یک سری بر پای این بنده‌ی دوتو  ** بست باید دیگرش بر پای تو 
  • تا به هم آییم زین فن ما دو تن  ** اندر آمیزیم چون جان با بدن 
  • هست تن چون ریسمان بر پای جان  ** می‌کشاند بر زمینش ز آسمان  2735
  • چغز جان در آب خواب بیهشی  ** رسته از موش تن آید در خوشی 
  • موش تن زان ریسمان بازش کشد  ** چند تلخی زین کشش جان می‌چشد 
  • گر نبودی جذب موش گنده‌مغز  ** عیش‌ها کردی درون آب چغز 
  • باقیش چون روز برخیزی ز خواب  ** بشنوی از نوربخش آفتاب 
  • یک سر رشته گره بر پای من  ** زان سر دیگر تو پا بر عقده زن  2740
  • تا توانم من درین خشکی کشید  ** مر ترا نک شد سر رشته پدید 
  • تلخ آمد بر دل چغز این حدیث  ** که مرا در عقده آرد این خبیث 
  • هر کراهت در دل مرد بهی  ** چون در آید از فنی نبود تهی 
  • وصف حق دان آن فراست را نه وهم  ** نور دل از لوح کل کردست فهم 
  • امتناع پیل از سیران ببیت  ** با جد آن پیلبان و بانگ هیت  2745
  • جانب کعبه نرفتی پای پیل  ** با همه لت نه کثیر و نه قلیل