English    Türkçe    فارسی   

6
2792-2816

  • هفت گاو لاغری پر گزند  ** هفت گاو فربهش را می‌خورند 
  • هفت خوشه‌ی خشک زشت ناپسند  ** سنبلات تازه‌اش را می‌چرند 
  • قحط از مصرش بر آمد ای عزیز  ** هین مباش ای شاه این را مستجیز 
  • یوسفم در حبس تو ای شه نشان  ** هین ز دستان زنانم وا رهان  2795
  • از سوی عرشی که بودم مربط او  ** شهوت مادر فکندم که اهبطوا 
  • پس فتادم زان کمال مستتم  ** از فن زالی به زندان رحم 
  • روح را از عرش آرد در حطیم  ** لاجرم کید زنان باشد عظیم 
  • اول و آخر هبوط من ز زن  ** چونک بودم روح و چون گشتم بدن 
  • بشنو این زاری یوسف در عثار  ** یا بر آن یعقوب بی‌دل رحم آر  2800
  • ناله از اخوان کنم یا از زنان  ** که فکندندم چو آدم از جنان 
  • زان مثال برگ دی پژمرده‌ام  ** کز بهشت وصل گندم خورده‌ام 
  • چون بدیدم لطف و اکرام ترا  ** وآن سلام سلم و پیغام ترا 
  • من سپند از چشم بد کردم پدید  ** در سپندم نیز چشم بد رسید 
  • دافع هر چشم بد از پیش و پس  ** چشم‌های پر خمار تست و بس  2805
  • چشم بد را چشم نیکویت شها  ** مات و مستاصل کند نعم الدوا 
  • بل ز چشمت کیمیاها می‌رسد  ** چشم بد را چشم نیکو می‌کند 
  • چشم شه بر چشم باز دل زدست  ** چشم بازش سخت با همت شدست 
  • تا ز بس همت که یابید از نظر  ** می‌نگیرد باز شه جز شیر نر 
  • شیر چه کان شاه‌باز معنوی  ** هم شکار تست و هم صیدش توی  2810
  • شد صفیر باز جان در مرج دین  ** نعره‌های لا احب الافلین 
  • باز دل را که پی تو می‌پرید  ** از عطای بی‌حدت چشمی رسید 
  • یافت بینی بوی و گوش از تو سماع  ** هر حسی را قسمتی آمد مشاع 
  • هر حسی را چون دهی ره سوی غیب  ** نبود آن حس را فتور مرگ و شیب 
  • مالک الملکی به حس چیزی دهی  ** تا که بر حس‌ها کند آن حس شهی  2815
  • حکایت شب دزدان کی سلطان محمود شب در میان ایشان افتاد کی من یکی‌ام از شما و بر احوال ایشان مطلع شدن الی آخره 
  • شب چو شه محمود برمی‌گشت فرد  ** با گروهی قوم دزدان باز خورد