English    Türkçe    فارسی   

6
2885-2909

  • این قضا بر نیک و بد حاکم بود  ** بر قضا شاهد نه حاکم می‌شود  2885
  • شد اسیر آن قضا میر قضا  ** شاد باش ای چشم‌تیز مرتضی 
  • عارف از معروف بس درخواست کرد  ** کای رقیب ما تو اندر گرم و سرد 
  • ای مشیر ما تو اندر خیر و شر  ** از اشارتهات دل‌مان بی‌خبر 
  • ای یرانا لانراه روز و شب  ** چشم‌بند ما شده دید سبب 
  • چشم من از چشم‌ها بگزیده شد  ** تا که در شب آفتابم دیده شد  2890
  • لطف معروف تو بود آن ای بهی  ** پس کمال البر فی اتمامه 
  • یا رب اتمم نورنا فی الساهره  ** وانجنا من مفضحات قاهره 
  • یار شب را روز مهجوری مده  ** جان قربت‌دیده را دوری مده 
  • بعد تو مرگیست با درد و نکال  ** خاصه بعدی که بود بعد الوصال 
  • آنک دیدستت مکن نادیده‌اش  ** آب زن بر سبزه‌ی بالیده‌اش  2895
  • من نکردم لا ابالی در روش  ** تو مکن هم لاابالی در خلش 
  • هین مران از روی خود او را بعید  ** آنک او یک‌باره آن روی تو دید 
  • دید روی جز تو شد غل گلو  ** کل شیء ما سوی الله باطل 
  • باطل‌اند و می‌نمایندم رشد  ** زانک باطل باطلان را می‌کشد 
  • ذره ذره کاندرین ارض و سماست  ** جنس خود را هر یکی چون کهرباست  2900
  • معده نان را می‌کشد تا مستقر  ** می‌کشد مر آب را تف جگر 
  • چشم جذاب بتان زین کویها  ** مغز جویان از گلستان بویها 
  • زانک حس چشم آمد رنگ کش  ** مغز و بینی می‌کشد بوهای خوش 
  • زین کششها ای خدای رازدان  ** تو به جذب لطف خودمان ده امان 
  • غالبی بر جاذبان ای مشتری  ** شاید ار درماندگان را وا خری  2905
  • رو به شه آورد چون تشنه به ابر  ** آنک بود اندر شب قدر آن بدر 
  • چون لسان وجان او بود آن او  ** آن او با او بود گستاخ‌گو 
  • گفت ما گشتیم چون جان بند طین  ** آفتاب جان توی در یوم دین 
  • وقت آن شد ای شه مکتوم‌سیر  ** کز کرم ریشی بجنبانی به خیر