English    Türkçe    فارسی   

6
289-313

  • تا خیال و فکر خوش بر وی زند  ** فکر شیرین مرد را فربه کند 
  • جانور فربه شود لیک از علف  ** آدمی فربه ز عزست و شرف  290
  • آدمی فربه شود از راه گوش  ** جانور فربه شود از حلق و نوش 
  • گفت آن خاتون ازین ننگ مهین  ** خود دهانم کی بجنبد اندرین 
  • این چنین ژاژی چه خایم بهر او  ** گو بمیر آن خاین ابلیس‌خو 
  • گفت خواجه نی مترس و دم دهش  ** تا رود علت ازو زین لطف خوش 
  • دفع او را دلبرا بر من نویس  ** هل که صحت یابد آن باریک‌ریس  295
  • چون بگفت آن خسته را خاتون چنین  ** می‌نگنجید از تبختر بر زمین 
  • زفت گشت و فربه و سرخ و شکفت  ** چون گل سرخ هزاران شکر گفت 
  • که گهی می‌گفت ای خاتون من  ** که مبادا باشد این دستان و فن 
  • خواجه جمعیت بکرد و دعوتی  ** که همی‌سازم فرج را وصلتی 
  • تا جماعت عشوه می‌دادند و گان  ** که ای فرج بادت مبارک اتصال  300
  • تا یقین‌تر شد فرج را آن سخن  ** علت از وی رفت کل از بیخ و بن 
  • بعد از آن اندر شب گردک به فن  ** امردی را بست حنی هم‌چو زن 
  • پر نگارش کرد ساعد چون عروس  ** پس نمودش ماکیان دادش خروس 
  • مقنعه و حله‌ی عروسان نکو  ** کنگ امرد را بپوشانید او 
  • شمع را هنگام خلوت زود کشت  ** ماند هندو با چنان کنگ درشت  305
  • هندوک فریاد می‌کرد و فغان  ** از برون نشنید کس از دف‌زنان 
  • ضرب دف و کف و نعره‌ی مرد و زن  ** کرد پنهان نعره‌ی آن نعره‌زن 
  • تا به روز آن هندوک را می‌فشارد  ** چون بود در پیش سگ انبان آرد 
  • زود آوردند طاس و بوغ زفت  ** رسم دامادان فرج حمام رفت 
  • رفت در حمام او رنجور جان  ** کون دریده هم‌چو دلق تونیان  310
  • آمد از حمام در گردک فسوس  ** پیش او بنشست دختر چون عروس 
  • مادرش آنجا نشسته پاسبان  ** که نباید کو کند روز امتحان 
  • ساعتی در وی نظر کرد از عناد  ** آنگهان با هر دو دستش ده بداد