English    Türkçe    فارسی   

6
2919-2943

  • هین ز بدنامان نباید ننگ داشت  ** هوش بر اسرارشان باید گماشت 
  • هر که او یک‌بار خود بدنام شد  ** خود نباید نام جست و خام شد  2920
  • ای بسا زر که سیه‌تابش کنند  ** تا شود آمن ز تاراج و گزند 
  • قصه‌ی آنک گاو بحری گوهر کاویان از قعر دریا بر آورد شب بر ساحل دریا نهد در درخش و تاب آن می‌چرد بازرگان از کمین برون آید چون گاو از گوهر دورتر رفته باشد بازرگان به لجم و گل تیره گوهر را بپوشاند و بر درخت گریزد الی آخر القصه و التقریب 
  • گاو آبی گوهر از بحر آورد  ** بنهد اندر مرج و گردش می‌چرد 
  • در شعاع نور گوهر گاو آب  ** می‌چرد از سنبل و سوسن شتاب 
  • زان فکنده‌ی گاو آبی عنبرست  ** که غذااش نرگس و نیلوفرست 
  • هرکه باشد قوت او نور جلال  ** چون نزاید از لبش سحر حلال  2925
  • هرکه چون زنبور وحیستش نفل  ** چون نباشد خانه‌ی او پر عسل 
  • می‌چرد در نور گوهر آن بقر  ** ناگهان گردد ز گوهر دورتر 
  • تاجری بر در نهد لجم سیاه  ** تا شود تاریک مرج و سبزه‌گاه 
  • پس گریزد مرد تاجر بر درخت  ** گاوجویان مرد را با شاخ سخت 
  • بیست بار آن گاو تازد گرد مرج  ** تا کند آن خصم را در شاخ درج  2930
  • چون ازو نومید گردد گاو نر  ** آید آنجا که نهاده بد گهر 
  • لجم بیند فوق در شاه‌وار  ** پس ز طین بگریزد او ابلیس‌وار 
  • کان بلیس از متن طین کور و کرست  ** گاو کی داند که در گل گوهرست 
  • اهبطوا افکند جان را در حضیض  ** از نمازش کرد محروم این محیض 
  • ای رفیقان زین مقیل و زان مقال  ** اتقوا ان الهوی حیض الرجال  2935
  • اهبطوا افکند جان را در بدن  ** تا به گل پنهان بود در عدن 
  • تاجرش داند ولیکن گاو نی  ** اهل دل دانند و هر گل‌کاو نی 
  • هر گلی که اندر دل او گوهریست  ** گوهرش غماز طین دیگریست 
  • وان گلی کز رش حق نوری نیافت  ** صحبت گلهای پر در بر نتافت 
  • این سخن پایان ندارد موش ما  ** هست بر لبهای جو بر گوش ما  2940
  • رجوع کردن به قصه‌ی طلب کردن آن موش آن چغز را لب‌لب جو و کشیدن سر رشته تا چغز را در آب خبر شود از طلب او 
  • آن سرشته‌ی عشق رشته می‌کشد  ** بر امید وصل چغز با رشد 
  • می‌تند بر رشته‌ی دل دم به دم  ** که سر رشته به دست آورده‌ام 
  • هم‌چو تاری شد دل و جان در شهود  ** تا سر رشته به من رویی نمود