English    Türkçe    فارسی   

6
2938-2962

  • هر گلی که اندر دل او گوهریست  ** گوهرش غماز طین دیگریست 
  • وان گلی کز رش حق نوری نیافت  ** صحبت گلهای پر در بر نتافت 
  • این سخن پایان ندارد موش ما  ** هست بر لبهای جو بر گوش ما  2940
  • رجوع کردن به قصه‌ی طلب کردن آن موش آن چغز را لب‌لب جو و کشیدن سر رشته تا چغز را در آب خبر شود از طلب او 
  • آن سرشته‌ی عشق رشته می‌کشد  ** بر امید وصل چغز با رشد 
  • می‌تند بر رشته‌ی دل دم به دم  ** که سر رشته به دست آورده‌ام 
  • هم‌چو تاری شد دل و جان در شهود  ** تا سر رشته به من رویی نمود 
  • خود غراب البین آمد ناگهان  ** بر شکار موش و بردش زان مکان 
  • چون بر آمد بر هوا موش از غراب  ** منسحب شد چغز نیز از قعر آب  2945
  • موش در منقار زاغ و چغز هم  ** در هوا آویخته پا در رتم 
  • خلق می‌گفتند زاغ از مکر و کید  ** چغز آبی را چگونه کرد صید 
  • چون شد اندر آب و چونش در ربود  ** چغز آبی کی شکار زاغ بود 
  • چغز گفتا این سزای آن کسی  ** کو چو بی‌آبان شود جفت خسی 
  • ای فغان از یار ناجنس ای فغان  ** هم‌نشین نیک جویید ای مهان  2950
  • عقل را افغان ز نفس پر عیوب  ** هم‌چو بینی بدی بر روی خوب 
  • عقل می‌گفتش که جنسیت یقین  ** از ره معنیست نی از آب و طین 
  • هین مشو صورت‌پرست و این مگو  ** سر جنسیت به صورت در مجو 
  • صورت آمد چون جماد و چون حجر  ** نیست جامد را ز جنسیت خبر 
  • جان چو مور و تن چو دانه‌ی گندمی  ** می‌کشاند سو به سویش هر دمی  2955
  • مور داند کان حبوب مرتهن  ** مستحیل و جنس من خواهد شدن 
  • آن یکی موری گرفت از راه جو  ** مور دیگر گندمی بگرفت و دو 
  • جو سوی گندم نمی‌تازد ولی  ** مور سوی مور می‌آید بلی 
  • رفتن جو سوی گندم تابعست  ** مور را بین که به جنسش راجعست 
  • تو مگو گندم چرا شد سوی جو  ** چشم را بر خصم نه نی بر گرو  2960
  • مور اسود بر سر لبد سیاه  ** مور پنهان دانه پیدا پیش راه 
  • عقل گوید چشم را نیکو نگر  ** دانه هرگز کی رود بی دانه‌بر