English    Türkçe    فارسی   

6
2959-2983

  • رفتن جو سوی گندم تابعست  ** مور را بین که به جنسش راجعست 
  • تو مگو گندم چرا شد سوی جو  ** چشم را بر خصم نه نی بر گرو  2960
  • مور اسود بر سر لبد سیاه  ** مور پنهان دانه پیدا پیش راه 
  • عقل گوید چشم را نیکو نگر  ** دانه هرگز کی رود بی دانه‌بر 
  • زین سبب آمد سوی اصحاب کلب  ** هست صورتها حبوب و مور قلب 
  • زان شود عیسی سوی پاکان چرخ  ** بد قفس‌ها مختلف یک جنس فرخ 
  • این قفس پیدا و آن فرخش نهان  ** بی‌قفس کش کی قفس باشد روان  2965
  • ای خنک چشمی که عقلستش امیر  ** عاقبت‌بین باشد و حبر و قریر 
  • فرق زشت و نغز از عقل آورید  ** نی ز چشمی کز سیه گفت و سپید 
  • چشم غره شد به خضرای دمن  ** عقل گوید بر محک ماش زن 
  • آفت مرغست چشم کام‌بین  ** مخلص مرغست عقل دام‌بین 
  • دام دیگر بد که عقلش در نیافت  ** وحی غایب‌بین بدین سو زان شتافت  2970
  • جنس و ناجنس از خرد دانی شناخت  ** سوی صورت‌ها نشاید زود تاخت 
  • نیست جنسیت به صورت لی و لک  ** عیسی آمد در بشر جنس ملک 
  • برکشیدش فوق این نیلی‌حصار  ** مرغ گردونی چو چغزش زاغ‌وار 
  • قصه‌ی عبدالغوث و ربودن پریان او را و سالها میان پریان ساکن شدن او و بعد از سالها آمدن او به شهر و فرزندان خویش را باز ناشکیفتن او از آن پریان بحکم جنسیت و همدلی او با ایشان 
  • بود عبدالغوث هم‌جنس پری  ** چون پری نه سال در پنهان‌پری 
  • شد زنش را نسل از شوی دگر  ** وآن یتیمانش ز مرگش در سمر  2975
  • که مرورا گرگ زد یا ره‌زنی  ** یا فتاد اندر چهی یا مکمنی 
  • جمله فرزندانش در اشغال مست  ** خود نگفتندی که بابایی بدست 
  • بعد نه سال آمد او هم عاریه  ** گشت پیدا باز شد متواریه 
  • یک مهی مهمان فرزندان خویش  ** بود و زان پس کس ندیدش رنگ بیش 
  • برد هم جنسی پریانش چنان  ** که رباید روح را زخم سنان  2980
  • چون بهشتی جنس جنت آمدست  ** هم ز جنسیت شود یزدان‌پرست 
  • نه نبی فرمود جود و محمده  ** شاخ جنت دان به دنیا آمده 
  • مهرها را جمله جنس مهر خوان  ** قهرها را جمله جنس قهر دان