English    Türkçe    فارسی   

6
3014-3038

  • آن یکی درویش ز اطراف دیار  ** جانب تبریز آمد وامدار 
  • نه هزارش وام بد از زر مگر  ** بود در تبریز بدرالدین عمر  3015
  • محتسب بد او به دل بحر آمده  ** هر سر مویش یکی حاتم‌کده 
  • حاتم ار بودی گدای او شدی  ** سر نهادی خاک پای او شدی 
  • گر بدادی تشنه را بحری زلال  ** در کرم شرمنده بودی زان نوال 
  • ور بکردی ذره‌ای را مشرقی  ** بودی آن در همتش نالایقی 
  • بر امید او بیامد آن غریب  ** کو غریبان را بدی خویش و نسیب  3020
  • با درش بود آن غریب آموخته  ** وام بی‌حد از عطایش توخته 
  • هم به پشت آن کریم او وام کرد  ** که ببخششهاش واثق بود مرد 
  • لا ابالی گشته زو و وام‌جو  ** بر امید قلزم اکرام‌خو 
  • وام‌داران روترش او شادکام  ** هم‌چو گل خندان از آن روض الکرام 
  • گرم شد پشتش ز خورشید عرب  ** چه غمستش از سبال بولهب  3025
  • چونک دارد عهد و پیوند سحاب  ** کی دریغ آید ز سقایانش آب 
  • ساحران واقف از دست خدا  ** کی نهند این دست و پا را دست و پا 
  • روبهی که هست زان شیرانش پشت  ** بشکند کله‌ی پلنگان را به مشت 
  • آمدن جعفر رضی الله عنه به گرفتن قلعه به تنهایی و مشورت کردن ملک آن قلعه در دفع او و گفتن آن وزیر ملک را کی زنهار تسلیم کن و از جهل تهور مکن کی این مرد میدست و از حق جمعیت عظیم دارد در جان خویش الی آخره 
  • چونک جعفر رفت سوی قلعه‌ای  ** قلعه پیش کام خشکش جرعه‌ای 
  • یک سواره تاخت تا قلعه بکر  ** تا در قلعه ببستند از حذر  3030
  • زهره نه کس را که پیش آید به جنگ  ** اهل کشتی را چه زهره با نهنگ 
  • روی آورد آن ملک سوی وزیر  ** که چه چاره‌ست اندرین وقت ای مشیر 
  • گفت آنک ترک گویی کبر و فن  ** پیش او آیی به شمشیر و کفن 
  • گفت آخر نه یکی مردیست فرد  ** گفت منگر خوار در فردی مرد 
  • چشم بگشا قلعه را بنگر نکو  ** هم‌چو سیمابست لرزان پیش او  3035
  • شسته در زین آن‌چنان محکم‌پیست  ** گوییا شرقی و غربی با ویست 
  • چند کس هم‌چون فدایی تاختند  ** خویشتن را پیش او انداختند 
  • هر یکی را او بگرزی می‌فکند  ** سر نگوسار اندر اقدام سمند