English    Türkçe    فارسی   

6
3116-3140

  • چون وثاق محتسب جست آن غریب  ** خلق گفتندش که بگذشت آن حبیب 
  • او پریر از دار دنیا نقل کرد  ** مرد و زن از واقعه‌ی او روی‌زرد 
  • رفت آن طاوس عرشی سوی عرش  ** چون رسید از هاتفانش بوی عرش 
  • سایه‌اش گرچه پناه خلق بود  ** در نوردید آفتابش زود زود 
  • راند او کشتی ازین ساحل پریر  ** گشته بود آن خواجه زین غم‌خانه سیر  3120
  • نعره‌ای زد مرد و بیهوش اوفتاد  ** گوییا او نیز در پی جان بداد 
  • پس گلاب و آب بر رویش زدند  ** همرهان بر حالتش گریان شدند 
  • تا به شب بی‌خویش بود و بعد از آن  ** نیم مرده بازگشت از غیب جان 
  • باخبر شدن آن غریب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعویل بر عطای مخلوق و یاد نعمتهای حق کردنش و انابت به حق از جرم خود ثم الذین کفروا بربهم یعدلون 
  • چون به هوش آمد بگفت ای کردگار  ** مجرمم بودم به خلق اومیدوار 
  • گرچه خواجه بس سخاوت کرده بود  ** هیچ آن کفو عطای تو نبود  3125
  • او کله بخشید و تو سر پر خرد  ** او قبا بخشید و تو بالا و قد 
  • او زرم داد و تو دست زرشمار  ** او ستورم داد و تو عقل سوار 
  • خواجه شمعم دادو تو چشم قریر  ** خواجه نقلم داد و تو طعمه‌پذیر 
  • او وظیفه داد و تو عمر و حیات  ** وعده‌اش زر وعده‌ی تو طیبات 
  • او وثاقم داد و تو چرخ و زمین  ** در وثاقت او و صد چون او سمین  3130
  • زر از آن تست زر او نافرید  ** نان از آن تست نان از تش رسید 
  • آن سخا و رحم هم تو دادیش  ** کز سخاوت می‌فزودی شادیش 
  • من مرورا قبله‌ی خود ساختم  ** قبله‌ساز اصل را انداختم 
  • ما کجا بودیم کان دیان دین  ** عقل می‌کارید اندر آب و طین 
  • چون همی کرد از عدم گردون پدید  ** وین بساط خاک را می‌گسترید  3135
  • ز اختران می‌ساخت او مصباح‌ها  ** وز طبایع قفل با مفتاح‌ها 
  • ای بسا بنیادها پنهان و فاش  ** مضمر این سقف کرد و این فراش 
  • آدم اصطرلاب اوصاف علوست  ** وصف آدم مظهر آیات اوست 
  • هرچه در وی می‌نماید عکس اوست  ** هم‌چو عکس ماه اندر آب جوست 
  • بر صطرلابش نقوش عنکبوت  ** بهر اوصاف ازل دارد ثبوت  3140