English    Türkçe    فارسی   

6
3816-3840

  • خنده‌اش آمد مال داد آن پیر را  ** پیر تنها برد آن توفیر را 
  • غیر آن پیر ایچ خواهنده ازو  ** نیم حبه زر ندید و نه تسو 
  • نوبت روز فقیهان ناگهان  ** یک فقیه از حرص آمد در فغان 
  • کرد زاری‌ها بسی چاره نبود  ** گفت هر نوعی نبودش هیچ سود 
  • روز دیگر با رگو پیچید پا  ** ناکس اندر صف قوم مبتلا  3820
  • تخته‌ها بر ساق بست از چپ و راست  ** تا گمان آید که او اشکسته‌پاست 
  • دیدش و بشناختش چیزی نداد  ** روز دیگر رو بپوشید از لباد 
  • هم بدانستش ندادش آن عزیز  ** از گناه و جرم گفتن هیچ چیز 
  • چونک عاجز شد ز صد گونه مکید  ** چون زنان او چادری بر سر کشید 
  • در میان بیوگان رفت و نشست  ** سر فرو افکند و پنهان کرد دست  3825
  • هم شناسیدش ندادش صدقه‌ای  ** در دلش آمد ز حرمان حرقه‌ای 
  • رفت او پیش کفن‌خواهی پگاه  ** که بپیچم در نمد نه پیش راه 
  • هیچ مگشا لب نشین و می‌نگر  ** تا کند صدر جهان اینجا گذر 
  • بوک بیند مرده پندار به ظن  ** زر در اندازد پی وجه کفن 
  • هر چه بدهد نیم آن بدهم به تو  ** هم‌چنان کرد آن فقیر صله‌جو  3830
  • در نمد پیچید و بر راهش نهاد  ** معبر صدر جهان آنجا فتاد 
  • زر در اندازید بر روی نمد  ** دست بیرون کرد از تعجیل خود 
  • تا نگیرد آن کفن‌خواه آن صله  ** تا نهان نکند ازو آن ده‌دله 
  • مرده از زیر نمد بر کرد دست  ** سر برون آمد پی دستش ز پست 
  • گفت با صدر جهان چون بستدم  ** ای ببسته بر من ابواب کرم  3835
  • گفت لیکن تا نمردی ای عنود  ** از جناب من نبردی هیچ جود 
  • سر موتوا قبل موت این بود  ** کز پس مردن غنیمت‌ها رسد 
  • غیر مردن هیچ فرهنگی دگر  ** در نگیرد با خدای ای حیله‌گر 
  • یک عنایت به ز صد گون اجتهاد  ** جهد را خوفست از صد گون فساد 
  • وآن عنایت هست موقوف ممات  ** تجربه کردند این ره را ثقات  3840