English    Türkçe    فارسی   

6
3846-3870

  • کوسه را بد بر زنخدان چار مو  ** لیک هم‌چون ماه بدرش بود رو 
  • کودک امرد به صورت بود زشت  ** هم نهاد اندر پس کون بیست خشت 
  • لوطیی دب برد شب در انبهی  ** خشتها را نقل کرد آن مشتهی 
  • دست چون بر وی زد او از جا بجست  ** گفت هی تو کیستی ای سگ‌پرست 
  • گفت این سی خشت چون انباشتی  ** گفت تو سی خشت چون بر داشتی  3850
  • کودک بیمارم و از ضعف خود  ** کردم اینجا احتیاط و مرتقد 
  • گفت اگر داری ز رنجوری تفی  ** چون نرفتی جانب دار الشفا 
  • یا به خانه‌ی یک طبیبی مشفقی  ** که گشادی از سقامت مغلقی 
  • گفت آخر من کجا دانم شدن  ** که بهرجا می‌روم من ممتحن 
  • چون تو زندیقی پلیدی ملحدی  ** می بر آرد سر به پیشم چون ددی  3855
  • خانقاهی که بود بهتر مکان  ** من ندیدم یک دمی در وی امان 
  • رو به من آرند مشتی حمزه‌خوار  ** چشم‌ها پر نطفه کف خایه‌فشار 
  • وانک ناموسیست خود از زیر زیر  ** غمزه دزدد می‌دهد مالش به کیر 
  • خانقه چون این بود بازار عام  ** چون بود خر گله و دیوان خام 
  • خر کجا ناموس و تقوی از کجا  ** خر چه داند خشیت و خوف و رجا  3860
  • عقل باشد آمنی و عدل‌جو  ** بر زن و بر مرد اما عقل کو 
  • ور گریزم من روم سوی زنان  ** هم‌چو یوسف افتم اندر افتتان 
  • یوسف از زن یافت زندان و فشار  ** من شوم توزیع بر پنجاه دار 
  • آن زنان از جاهلی بر من تنند  ** اولیاشان قصد جان من کنند 
  • نه ز مردان چاره دارم نه از زنان  ** چون کنم که نی ازینم نه از آن  3865
  • بعد از آن کودک به کوسه بنگریست  ** گفت او با آن دو مو از غم بریست 
  • فارغست از خشت و از پیکار خشت  ** وز چو تو مادرفروش کنک زشت 
  • بر زنخ سه چار مو بهر نمون  ** بهتر از سی خشت گرداگرد کون 
  • ذره‌ای سایه‌ی عنایت بهترست  ** از هزاران کوشش طاعت‌پرست 
  • زانک شیطان خشت طاعت بر کند  ** گر دو صد خشتست خود را ره کند  3870