English    Türkçe    فارسی   

6
394-418

  • باز آمد گفت از هر جنس هست  ** اغلب آن کاسه‌های رازیست 
  • گفت کی بیرون شدند از شهر ری  ** ماند حیران آن امیر سست پی  395
  • هم‌چنین تا سی امیر و بیشتر  ** سست‌رای و ناقص اندر کر و فر 
  • گفت امیران را که من روزی جدا  ** امتحان کردم ایاز خویش را 
  • که بپرس از کاروان تا از کجاست  ** او برفت این جمله وا پرسید راست 
  • بی‌وصیت بی‌اشارت یک به یک  ** حالشان دریافت بی ریبی و شک 
  • هر چه زین سی میر اندر سی مقام  ** کشف شد زو آن به یکدم شد تمام  400
  • مدافعه‌ی امرا آن حجت را به شبهه‌ی جبریانه و جواب دادن شاه ایشان را 
  • پس بگفتند آن امیران کین فنیست  ** از عنایتهاش کار جهد نیست 
  • قسمت حقست مه را روی نغز  ** داده‌ی بختست گل را بوی نغز 
  • گفت سلطان بلک آنچ از نفس زاد  ** ریع تقصیرست و دخل اجتهاد 
  • ورنه آدم کی بگفتی با خدا  ** ربنا انا ظلمنا نفسنا 
  • خود بگفتی کین گناه از نفس بود  ** چون قضا این بود حزم ما چه سود  405
  • هم‌چو ابلیسی که گفت اغویتنی  ** تو شکستی جام و ما را می‌زنی 
  • بل قضا حقست و جهد بنده حق  ** هین مباش اعور چو ابلیس خلق 
  • در تردد مانده‌ایم اندر دو کار  ** این تردد کی بود بی‌اختیار 
  • این کنم یا آن کنم او کی گود  ** که دو دست و پای او بسته بود 
  • هیچ باشد این تردد بر سرم  ** که روم در بحر یا بالا پرم  410
  • این تردد هست که موصل روم  ** یا برای سحر تا بابل روم 
  • پس تردد را بباید قدرتی  ** ورنه آن خنده بود بر سبلتی 
  • بر قضا کم نه بهانه ای جوان  ** جرم خود را چون نهی بر دیگران 
  • خون کند زید و قصاص او به عمر  ** می خورد عمرو و بر احمد حد خمر 
  • گرد خود برگرد و جرم خود ببین  ** جنبش از خود بین و از سایه مبین  415
  • که نخواهد شد غلط پاداش میر  ** خصم را می‌داند آن میر بصیر 
  • چون عسل خوردی نیامد تب به غیر  ** مزد روز تو نیامد شب به غیر 
  • در چه کردی جهد کان وا تو نگشت  ** تو چه کاریدی که نامد ریع کشت